
سبک زندگی شیعه حقیقی
در ادامهٔ بحث «رابطهٔ تاریخ هویت انسان با تاریخ انقلاب اسلامی» (جلسۀ 23، 23 رمضان 1445) به تبیین موضوع «سبک زندگی شیعه» میپردازیم.
فطرت زیستی، فطرت نفس و فطرت متعالی را بررسی کردیم. فهمیدیم امروزه به دلیل ارتباط جوامع انسانی با حاکمیت ظلم و جور، فضای معنوی سالمی وجود ندارد. از آنجا که فطرت هم نمیتواند در فضای آلوده به ظهور و شکوفایی برسد، پس چارهای نداریم جز اینکه این هوای آلوده را تطهیر کنیم. نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و فقط منتظر باشیم تا با ظهور حضرت حجت(عجلاللهفرجه) آلودگیها از بین بروند، بلکه باید با سمومی که فرهنگ بیگانه در فرهنگ دینی ما وارد کرده مبارزه کنیم.
مبارزه با این فرهنگ غلط، با طلوع انقلاب اسلامی ایران آغاز شده است؛ اما از آنجا که دام شیطان در مسیر صراط مستقیم پهن شده[1] و او به همراه قبیلهاش ما را از جایی که او را نمیبینیم، مشاهده میکند[2]، باید مراقب صراط مستقیم در حاکمیت ولایت فقیه باشیم.
متأسفانه محیطهای فرهنگی جامعۀ ما، از گرد و غبار آثار سوء فرهنگ بیگانه در امان نیستند. حال آنکه برای شکوفایی فطرت، فضای سالم فرهنگی لازم است. اما چه کسی مسئول این فرهنگ است؟ آیا رهبر به تنهایی مسئول است؟ درحالیکه ائمۀ معصومین(علیهمالسلام) هم بدون همراهی مردم نتوانستند جامعه را اصلاح کنند. آیا فقط دولتها، نمایندگان و... مسئولاند؟ حال آنکه در فرهنگ دینی، همۀ افراد جامعه مسئول هستند[3] و با یاری و کمک همگان، جامعه اصلاح میشود و به رشد و پیشرفت میرسد.
نزدیک به نیم قرن از انقلاب اسلامی ما گذشته است، اما به راستی، چقدر توانستهایم از فرهنگ معنوی خود محافظت کنیم؟ آیا یاران حقیقی و فدایی برای مسلم زمان بودهایم یا همچون مدعیان طرفدار امام در فتنهها غربال شدهایم؟ درست است که پایههای حکومت ولایی را رهبر عزیزمان حفظ کردهاند، اما ما نیز باید مراقب باشیم رهنمودهای ایشان را در محور سلیقههای شخصی خود به کار نبندیم.
پس در چنین جامعهای نورانی با آرمانهای متعالی، داشتن زندگی عادی و روزمره ممکن نیست. اگر بخواهیم فقط به فکر زندگی خود باشیم و رفاه و آسایش خودمان و اطرافیانمان را فراهم کنیم، چطور به اهداف والایمان دست یابیم و از نعمت معنوی ولایت پاسداری کنیم؟
وقتی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مبعوث شدند، آیا ایمان آورندگان به ایشان توانستند در مکه زندگی عادی داشته باشند یا با انواع سختیها و مجاهدتها روبرو شدند و حتی هجرت کردند؟! گرچه زندگیمان حلال باشد، با گفتن «لا اله الّا الله» و اعتقاد به توحید، باید همۀ الههای غیر الله را از قلبمان بیرون کنیم. بت زندگی عادی و روزمره هم الهی است که باید شکسته شود، زیرا برای عبودیت خدا خلق شدهایم[4]، نه برای خوردن و خوابیدن.
عبادت و عبودیت هم نه فقط برای احیای رسالت و نبوت، بلکه برای احیای ولایت است. امروز باید ولیّ را از غیبت افکار و سبک زندگی غربی (بر پایۀ فطرت زیستی و حیوانی)، بیرون آوریم و فرهنگ معنوی اهل بیت؛ یعنی فکر، اندیشه و نگاه و سبک زندگی امام را در وجودمان پیدا کنیم، وگرنه به مرگ جاهلیت مردهایم[5]. باید به غایبی که در درون ما و به ما نزدیک است[6]، معرفت داشته باشیم.
حال این معرفت و شناخت چگونه به دست میآید؟ آیا با زندگیهای روزمره میتوان به این معرفت رسید؟ آیا با ادامه دادن سبک زندگی کنونی، نسل آیندۀ ما نورانی خواهند شد؟ از آنجا که تاریخ آیندگان را گذشتگان میسازند، برای نسل آینده باید فکری کرد. کشورهای غربی برای تبلیغاتِ مخالف با اسلام، شیعه و انقلاب اسلامی سرمایهگذاری کرده و هزینۀ فراوانی میکنند. آنها بسیار ماهرانه با جنگ نرم، نسل آینده را از معرفت به امامشان دور میکنند. ما چه باید بکنیم؟
از آنجا که فرهنگ شیعه ریشه در عقلانیت دارد و دشمنان به دنبال گرفتن عقلانیت از فرزندان ما هستند، باید معرفت به دو ثقل پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)[7]؛ یعنی قرآن و اهلبیت را احیا کنیم. این وظیفه نیز با زندگی عادی امکانپذیر نیست. شیعۀ حقیقی به زندگی روزمره دلخوش نیست. او هدفش را از کار و زندگی میداند و از طبیعت که خزینۀ خداست در جهت اهداف امام استفاده میکند.
اما متأسفانه ما در بسیاری از موارد، رفاه زدهایم و زندگی مترفانه (افزون خواهی) داریم؛ لذا خودمان مسئول تغییر این وضعیت هستیم و باید نظام دینی را حفظ کنیم. لازم است انقلابی درونی کنیم و سبک زندگی اسلامی یعنی درست فکر کردن را تجربه کنیم. برای این امر باید منابع دینی را مطالعه کنیم و به دنبال کسب معرفت باشیم.
در ادامه برای شناخت بهتر جایگاه شیعه به بررسی روایات میپردازیم.
در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) به سدیر صیرفی، ایشان به ویژگیهای شیعیان حقیقی اشاره میکند و پنج شرط را برای حفظ این حالات در آنها بیان میفرماید.[8]
ایشان، شیعیان را همواره مورد توجه و مراعات شده، حفظ شده از خطرات، پوشیده شده از آفات و معصومین در پناه خدا معرفی میکند، تا زمانیکه آنها نظر احسن به نفسشان داشته باشند که همان معرفت نفس است. شیعیانی که نیّت و بودنشان فقط امام است. برای دنیا زندگی نمیکنند، بلکه برای آخرت (قیامت صغری و حکومت حضرت حجت(عجلاللهفرجه)) و اهداف امامشان زندگی میکنند، چه در حکومتش باشند چه نباشند.
آنها به برادرانشان نیکی[9] میکنند و معارف و ارزشهای وجودی را بدون منت و سود و زیان شخصی به یکدیگر منتقل میکنند، تا جایی که همگی در محور امامشان یکرنگ میشوند. بر ضعیفانشان عاطفه دارند و رسیدگیشان به آنها با ترحم و دلسوزی نیست بلکه با عاطفه و تلاش برای یکرنگ شدن است. بر ناداران صدقه (مال و علم و...) میدهند که اگر چنین نکنند ظلم کردهاند. سپس امام در ادامه میفرماید:[10]
«به راستی ما به ظلم امر نمیکنیم؛ بلکه به ورع و مواسات با برادرانتان امر میکنیم. همانا از زمانی که خداوند آدم را خلق کرد، اولیای او همواره مستضعف و از لحاظ تعداد کم بودهاند.»
در روایتی دیگر، امام باقر(علیهالسلام) دربارۀ شیعیان مدعی و حقیقی میفرماید:[11]
«از جابربنعبدالله انصاری شنیدم که میگفت: اگر سلمان و ابوذر در برابر کسانی که خود را به مودت شما اهلبیت نسبت میدهند قرار میگرفتند، میگفتند آنها دروغ میگویند و اگر مدعیان مودت شما سلمان و ابوذر را میدیدند، میگفتند اینها دیوانهاند.»
روزی یکی از اصحاب نزد امام صادق(علیهالسلام) عرض کرد: فدایت شوم، بهراستی من تو را دوست دارم و کسی هم که تو را دوست دارد، دوست دارم. امام به او فرمود: آنها را معرفی کن. عرض کرد: بسیار زیادند. امام فرمود: آنها را احصاء کن. گفت: آنها بیشتر از آن است که من بشمارم. حضرت فرمود: آگاه باش که اگر شمارۀ شیعیان را تکمیل کنی و سیصد و اندی شوند، همان که شما میخواهید میشود. سپس امام دربارۀ ویژگیهای شیعیان حقیقی فرمود:[12]
«شیعۀ ما کسی است که صدای او از گوشش تجاوز نمیکند و عقدههای درونی او از بدنش بیرون نمیزند[13]. در مدح ما غلو نکرده و با دوستان ما دشمنی نمیکند. در جایی که عیب ما بیان میشود نمینشیند و با کسی که از ما بدگویی میکند، همسخن نمیشود. دشمن ما را دوست نداشته و به محبّ ما بغض ندارد.»
راوی میگوید: به ایشان عرض کردم با شیعیان مختلفی که اینگونه نیستند اما میگویند شیعه هستیم، چه کنیم؟ حضرت فرمود: تمییز، تمحیص و تبدیل میشوند؛ سالهایی بر آنها میآید که آنها را فانی میکند. [سالهای قحطی و کمبود و تحریم] و شمشیری به آنها میرسد که آنها را به قتل میرساند و اختلاف [در آرا و افکار] پیدا میکنند. همانا شیعیان ما مثل سگ ناله نمیکنند[14] و همانند کلاغ طمع ندارند و دستشان را بهسوی مردم دراز نمیکنند؛ گرچه از گرسنگی بمیرند.
این روایات دربارۀ شیعیان حقیقی است که نظر احسن به نفسشان دارند و نیت و بودشان فقط امام است. آنان زندگی روزمره و عادی ندارند و مدام در ابتلا و امتحان هستند. ما نیز به عنوان شیعه باید سبک زندگی و تفکر ایشان را ابتدا در بینش و بعد در عمل بیاموزیم و با تبعیت از ولایت فقیه در مسیر آنان حرکت کنیم.
[1]- سورۀ اعراف، آیۀ 16: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ».
[2]- اشاره به آیۀ 27 سورۀ اعراف.
[3]- إرشاد القلوب، ج۱، ص 184: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»
[4]- سورۀ ذاریات، آیۀ57: «وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ»؛ و جنّ و انس را جز براى آنکه بندگى كنند نيافريدهام.
[5]- «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ هرکس بمیرد و به امام زمانش معرفت نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.
[6]- مفاتیحالجنان، دعای ندبه: «بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا»؛ جانم فدای تو که غایبی هستی که از درون ما بیرون نیستی.
[7]- كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 234: «إنّي تارِكٌ فِيكُمُ الثقلَيْن كتابَ اللّٰه وَ عِتْرَتي أَهلَ بَيتي.»
[8]- المحاسن، ج 1، ص 158: «لاتزال شيعتنا مرعيين، محفوظين، مستورين، معصومين. ما أحسنوا النظر لأنفسهم فيما بينهم و بين خالقهم و صحت نياتهم لأئمتهم و بروا إخوانهم فعطفوا على ضعيفهم و تصدقوا على ذوي الفاقة منهم.»
[9]- اشاره به آیۀ 177سورۀ بقره: برّ و نيكى آن نيست كه روى خود به جانب مشرق و مغرب كنيد، بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد. و مال خود را با آنكه دوستش دارد، به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و مسافران و گدايان و دربندماندگان ببخشد. و نماز گزارد و زكات دهد. و نيز كسانى هستند كه چون عهدى مىبندند به آن وفا مىكنند. و آنان كه در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ صبر مىكنند، اينان راستگويان و پرهيزگارانند.
[10]- المحاسن، ج 1، ص 158: «... إنا لانأمر بظلم و لكنا نأمركم بالورع الورع الورع و المواساة المواساة المواساة لإخوانكم. فإن أولياء الله لم يزالوا مستضعفين قليلين منذ خلق الله آدم ع.»
[11]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج 22، ص 341.
[12]- الغيبة للنعمانی، نص، ص 203: «... شيعتنا من لايعدو صوته سمعه و لاشحناؤه بدنه و لايمدح بنا معلنا و لايخاصم بنا قاليا و لايجالس لنا عائبا و لايحدث لنا ثالبا و لايحب لنا مبغضا و لايبغض لنا محبا. فقلت فكيف أصنع بهذه الشيعة المختلفة الذين يقولون إنهم يتشيعون فقال فيهم التمييز و فيهم التمحيص و فيهم التبديل يأتي عليهم سنون تفنيهم و سيف يقتلهم و اختلاف يبددهم. إنما شيعتنا من لايهر هرير الكلب و لايطمع طمع الغراب و لايسأل الناس بكفه و إن مات جوعا.»
[13]- یعنی آتش خشم، از اعضای بدنش مثل چشم و دست و زبان بیرون نمیآید.
[14]- یعنی همانند بلعم باعور نیستند؛ مدام ناله نکرده و غر نمیزنند و از امامشان راضی هستند.
نظرات کاربران