صبر، مهمترین عنصر سعادت
در ادامۀ بحث (جلسۀ 4، 5 محرّم 1444) به تبیین موضوع صبر، "مهمترین عنصر سعادت" میپردازیم.
عالم محضر حق است و همۀ هستی برای این خلق شدهاند که رهنمون انسان برای درک حضور در محضر الهی باشند. برای همین به عنوان آیه و نشانه نام برده شدهاند. خداوند هم در قرآن میفرماید: "إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ"[1]؛ مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى است.
یکی از این آیهها و نشانهها که در قرآن از آن نام برده شده اسوههایی از زنان و مردان هستند تا انسان بتواند با رمزگشایی از سیر حرکت آنان، مراتب و مقامات نفسش را در سیر الی الله کشف کند. با این رمزگشایی از ظاهر آیات میتوان به باطن و تأویل آنها پی برد.
یکی از این اسوهها حضرت مریم(سلاماللهعلیها) است که به خصوص حرکت در مراتب نفس را به زنان نشان میدهد تا آنان این مراتب را یافته و در عالم آن قرار بگیرند.
متأسفانه تنها رتبهای که بسیاری از ما از نفسمان شناختهایم مرتبۀ دنیایی خودمان است که فقط نقش ابزاری برای نفس دارد. هرچند در همین رتبۀ ابزاری هم مراتب را با «حرکت» طی میکنیم و از مراتب نطفه و علقه و مضغه و... به کودکی و جوانی و پیری میرسیم؛ حرکتی که ریشه در معرفت به آن حرکت دارد.
ولی هدف از خلقت ما این نیست. ما غیر از رتبۀ سهبُعدیِ دنیایی، مراتبی داریم که باید به آنها معرفت داشته باشیم و در مسیرشان حرکت کنیم. رمزگشایی از سیر زندگی اسوهها به ما میگوید که "تعالوا"؛ یعنی بلند شوید؛ شما برای دنیا خلق نشدهاید. هر چند بُعد دنیایی هم یکی از مراتب شماست.
همانگونه که وقتی کودکی در عالم دنیا خوب تغذیه کند، بهتر رشد میکند و قوی میشود در عالم معنا هم کسی که به مراتب نفس معرفت داشته باشد، موانع رشدش را کنار میزند و رشد میکند. همچون کربلاییان که مراتب نفس را دیدند و طی کردند و شناختشان میتواند ما را در سیر جوهری نفس از ابعاد سهگانۀ مادی بالاتر ببرد و ما هم ببینیم آن مراتبی را که آنها دیدند و طی کردند.
متأسفانه رسانههای ما در زمینۀ شناساندن اسوههای انسانی خوب کار نمیکنند. تاجایی که تاکنون یک سریال طولانی دربارۀ کربلا ساخته نشده است و تنها به پخش سریالهای تکراری در این موضوع بسنده کردهاند. درحالی که میتوان با ساخت سریالهایی از این اسوهها عشق و عاطفه را در مردمی که غرق در عالم ماده هستند تحریک کرد و شجاعت رادر وجودشان قویتر ساخت.
درمقابل، غرب را میبینیم که برای آیندهای که به زعم خود برای خودش تصور کرده و میخواهد جهان را تحت تسلط خودش دربیاورد بهترین فیلمها را میسازد و ذهن و فکر و وقت جوانها را درگیر دیدن آنها میکند.
مسئولیت این امر به دست جوانهای امروز است که باید خوب در مسیر معرفت حرکت کنند و به جای اینکه به سراغ رشتههای دانشگاهی که فایدۀ چندانی ندارند بروند در زمینۀ فیلمنامهنویسی و امثال آن کار کنند و بتوانند زندگی اسوههای دینی را به شکل سمعی و بصری دربیاورند. هرچند برای حرکت در این مسیر باید آمادۀ پذیرش بلاهای آن هم باشند.
در جلسۀ گذشته برخی از خصوصیات حضرت مریم(سلاماللهعلیها) را بررسی کردیم. ادامۀ این ویژگیها را با دیدگاه تأویلی از آیات قرآن پی میگیریم. هرچند رمزگشایی و تأویل آیات هم با زبان روایات صادره از معصوم، امکانپذیر است.
یکی از ویژگیهای حضرت مریم این بود که حتی بعد از جریان تمثل "بَشراً سَویاً" هم ارتباطش با ملائکه تداوم داشت: "وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَئكَةُ يَامَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَئكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَئكِ عَلىَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ"[2]؛ [ياد كن] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را برگزيده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.».
و در آیۀ دیگر میفرماید: "إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ"[3]؛ فرشتگان گفتند: اى مريم، خدا تو را به كلمۀ خود بشارت مىدهد.
ویژگی دیگر حضرت، قرار گرفتنش در حصن و حصار عفت نفس بود و نه فقط رعایت حجاب ظاهری: "وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا"[4]؛ و مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم.
حفظ عفت نفس، تنها در داشتن حجاب ظاهری خلاصه نمیشود؛ بلکه وقتی دیدن نامحرم در فیلمها و تصاویر یا شنیدن صدای نامحرم باعث ترشح هورمونهای جنسی میشود، یعنی عفت نفس انسان در خطر است؛ بدون اینکه خودش متوجه باشد. سفارش شرع مبنی بر اینکه که اگر نگاهت به نامحرم افتاد آن نگاه را امتداد نده، برای این است که انسان در حفظ عفت نفس، از مسیر درست خارج نشود.
شهوت جنسی برای زن، ابزاری است برای مادر شدن و تولد فرزندی طاهر و طیب. و تنها مسیر مادر شدن ازدواج است. بنابراین یک زن باید مراقب باشد که این میل در او بکر بماند و اجازه ندهد که با عشقهای حرام و ارتباطات ناصحیح به انحراف برود.
عفت نفسِ مریمی یعنی یک زن به خودش اجازه ندهد به جنس مذکر در جنسیتش، حتی فکر کند. یکی از ابعاد ظلم و جور در آخرالزمان که تبدیل به یک موضوع کاملاً عادی شده، همین خراب شدن افکار و نگاهها و در نتیجه کمرنگ شدن عفت نفسهاست.
کار ما این است که مانند مریم از فرهنگ و جو غلط زمانه کناره بگیریم و در مسیر عفت نفس حرکت کنیم. هر چند در این مسیر سختیهای بسیاری متوجه ما شود. بدانیم که خوشیها و لذات رایج دنیایی بقایی ندارد. امروز که نزدیک به زمان ظهوریم کافی است خودمان را حفظ کنیم تا به اذن الهی، روند فرارسیدن ظهور حجت الهی سرعت بگیرد.
ویژگی دیگر حضرت مریم(سلاماللهعلیها) "اِنتِباذ" بود: "وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا"[5]؛ و در اين كتاب از مريم ياد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
"انتباذ" یعنی توجه نکردن به چیزی و ترک آن چیز و پشت سر انداختن تا حدی که در فکر هم نیاید.
خداوند در جای دیگر میفرماید: "إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ"[6]؛ مسیح عیسی بن مریم فقط فرستادۀ خدا، و کلمۀ (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحی (شایسته) از طرف او بود.
این القای روح و کلمۀ الهی بر مریم هم نشان از قوت روحی و شدت بصیرت او دارد.
این آیات همه از کمال استعداد ذاتی حضرت مریم و رشد دادن این استعداد سخن میگویند. او این استعداد ذاتی را با عمل به وظایف در فعل و صفت و اندیشه، رشد داد و توانست کل ذاتش را تسلیم صاحب ذات نماید. مهمترین مسئله در این مسیر، صبر، تحمل و توکل او بود که نقش بسیار کلیدی در سیر جانش داشت؛ صبر بر بهتانی که به فرمایش قرآن، بهتان عظیم بود: "وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلىَ مَرْيَمَ بهُتَانًا عَظِيمًا"[7]؛ و به سزاى كفرشان و آن تهمت بزرگى كه به مريم زدند.
اولین کسانی هم که به مریم بهتان زدند کاهنان و مؤمنین و معتقدین زمانش بودند که به او گفتند: "يَامَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْا فَرِيًّا"[8]؛ ای مریم! کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی!
باید به این نکته توجه داشت که برای انسانی که سلوک باطنی و عرفانی دارد و به ظاهر بسنده نمیکند، رموز بسیاری منکشف میشود که موافق با طرز فکر و اعتقادات مردم نیست و این بزرگترین مصیبت یک سالک است. وقتی فرد، محبت نازلهای را کنار میگذارد، در عالم بالا وارد ابعاد جدیدی از محبت میشود که انعکاسش در بیرون و جاذبهای که ایجاد میکند موافق با عقل جزئی ظاهربین بیشترِ مردم نیست. لذا بسیاری، آن را رابطۀ محبتی ناصحیح قلمداد میکنند و از قبول آن سر باز میزنند؛ و صبر کردن بر این امر، کار آسانی نیست!
این عدم درک از آن رو که باب شقاوت را بر مردم میگشاید باعث نگرانی اهل حق نیز میشود! آنجا که حضرت مریم میفرماید: "يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا"[9] به خاطر ترس از ریختن آبرو نبوده که خداوند او را "اصْطَفَئكِ وَ طَهَّرَكِ" نموده است و اولیاء خدا هرگز ترس و حزن ندارند. این آرزوی مرگ از این رو بود که میترسید مردم با دیدن و نپذیرفتن او شقیتر و دچار عقاب شوند. چرا که معرفت مردم به خدا معمولاً معرفتی سطحی و ظاهری است و تحت تأثیر عرف و محیط و افکار خودشان هستند؛ لذا توان درک معرفت باطنی و عمقی را ندارند. حالا مریم یا باید با مردم میجنگید که نمیشد؛ و یا باید به اقتضای شفقتی که داشت خود را از میانشان کنار میکشید؛ درست مانند حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) که "عَجّل وَفاتی" فرمود و حضرت حجت(ارواحنالهالفداء) که پشت پردۀ غیبت رفت!
تمام کمالاتی که به حضرت مسیح مربوط است به دلیل نوع حرکت و سیر انفسی حضرت مریم است و این محوریترین اثر و نتیجهای است که مریم از حرکت وجودی خود گرفته است. اما متأسفانه مادران امروز در آخرالزمان توان آوردن فرزند صالح را ندارند؛ چه برسد به فرزندی با خصوصیات حضرت عیسی! با اینکه تمام فرزندان بر فطرت پاک متولد میشوند؛ ولی میبینیم که در ادامۀ حرکتشان دچار انحرافاتی میشوند. چرا اینگونه شده؟ چون مادران مریمگونه نیستند.
یکی از ویژگیهای حضرت مریم، صبر او در مسیر سلوک بود و این، مهمترین اسلحهای است که سالک باید در دست بگیرد. در فضیلت صبر حدود 70 آیه در قرآن کریم وجود دارد و بهترین آن، آیات سورۀ والعصر است که میفرماید: "وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرْ"[10]؛ به عصر سوگند، که انسانها همه در زیاناند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند!
این آیات میفرمایند که انسان، توان زندگی با جامعیت انسانِ کامل که عصارۀ خلقت است را ندارد و نمیتواند یار او باشد، مگر با دو بال علم و عمل؛ آن هم علم و عملی که به حق دعوت کنند و این سه حاصل نمیشود مگر با تواصی به صبر. چرا که اگر صبر نباشد انسان بالاخره در مرحلهای از مراحل حرکت خواهد شکست! جریان تکامل نفس انسان زمانی به سعادت ختم میشود که بر خلاف جریان آب باشد. لذا تا صبر در این مسیر نباشد، رسیدن به نتیجه حاصل نخواهد شد!
صبر، پایداری در مقابل هر چیزی است که مانع رشد و کمال انسان شود. پایداری همانگونه که از معنایش پیداست یعنی پای را محکم نگه داشتن. انسان باید در پذیرش حق، صبر داشته باشد؛ چه، اگر صبر در میان نباشد، آن وقت باورها کنار رفته و نفس نمیتواند در مراتب بالاتر حرکت کند؛ نفسی که در حال سیر از ماده به تجرد و عبور از سه بُعد عالم ناسوت و دیدن و شنیدن نادیدنیها و ناشنیدنیهاست.
امکان ندارد نفس سالک بدون صبر به مراتب بالاتر برسد و همچنان در امارگی و لوامگی میماند. درحالیکه صبر قابلیتها را بیشتر کرده و حرکت سالک را قویتر میکند؛ استعدادهای فاعلی تبدیل به قابلی میشوند؛ همانگونه که اگر دانه در زیر خاک صبر نکند، قابلیت ریشه، ساقه، برگ، گل و میوه شدن را پیدا نمیکند. انسان نیز با صبر در برابر ناملایمات است که میتواند قابلیت خود را بالا ببرد.
همۀ ما از خوردن یک لیوان آب که تنها یک قطره سم در آن است پرهیز میکنیم تا مبادا کمال بُعد ابزاری ما به خطر بیفتد. یعنی بر نخوردن آن آب، صبر میکنیم. اما اگر صبر نکردیم و آن را خوردیم معدۀ ما دیگر به حال اول برنمیگردد و پاک کردنش جانکندنها میخواهد. پس اگر ما در زندگی، نتوانستیم ملکه صبر را حاکم کنیم و پایداری و استقامت پیشه نماییم از مسائل بیرونی و درونی منفعل شده و طبق سنت الهی دچار تبعات آنها نیز خواهیم شد!
این مقام، یعنی صبر اولین خصیصه و از محوریترین مقامات حضرت مریم(سلاماللهعلیها) است. صبری که در تمام طول مسیر همراه او بوده است. از صبر بر نذر مادر و دوری از آغوش او تا صبر بر رفتن و بودن در کنار کاهنان. با تمام دقتهایی که مریم داشت تا عفت از نفسش کنار نرود باز هم یک "بَشَرًا سَوِيًّا" آمد و در مقابلش ایستاد! آن هم از طرف خدا. درحالی که خودش هیچگاه در طلب چنین چیزی نبود. در اینجا هم، اولین سخن حضرت مریم(سلاماللهعلیها) پناه بردن به خدای رحمان است: "إِنىّ أَعُوذُ بِالرَّحْمَانِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا"[11]، که حاکی از شدت حضور اوست.
حال ببینیم ما چقدر در فکرکردنها و رفتنها و گفتنها حضور خدا را میبینیم؟ بسیاری از مواقع تازه بعد از دیدن آثار شوم بیحضوری، خود را سرزنش میکنیم! زمانی که خدا هم برایمان کاری میکند خودمان را گم میکنیم. درحالیکه ما هم با معرفت مریمی میتوانیم در مسیر حضور پیش برویم؛ اما با صبر!
در ادامه، این فرستادۀ خدا به مریم فهماند که قابلیت عنصری ندارد و از وجود خود مریم است و جایی برای ترس نیست. اما به او گفت: "إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا"[12]. این میدان، صبر سختتری را میخواهد. آیا نتیجۀ این همه عفت و پاکدامنی او باید این میشد؟! اینجا بود که تهمتها شروع میشود. اصلاً اولیاء خدا و انسانهای سالک اگر از تهمت بترسند که سالک نیستند. این تهمتها نشان میدهد که فرد، در مسیر درست که خلاف جریان عمومی جامعه است در حال حرکت است.
در این میان، حضرت مریم(سلاماللهعلیها) اصلاً حق ناراحتی از اطرافیان و دفاع از خودش را هم نداشت و باید سه روز سکوت میکرد. خدا میخواست این اتفاق در دنیا و در مقابل چشم مردم بیفتد و در مقابل، نفس مریم عروج کند. خدا به او عزت داد و ذلت؛ هر دو را با هم. همان که در جریان کربلا برای زینب(سلاماللهعلیها) رقم خورد.
[1]- سورۀ آلعمران، آیۀ 190.
[2]- سورۀ آلعمران، آیۀ 42.
[3]- سورۀ آلعمران، آیۀ 45.
[4]- سورۀ تحریم، آیۀ 12.
[5]- سورۀ مریم، آیۀ 16.
[6]- سورۀ نساء، آیۀ 171.
[7]- سورۀ نساء، آیۀ 156.
[8]- سورۀ مریم، آیۀ 27.
[9]- سورۀ مریم، آیۀ 23.
[10]- سورۀ عصر، آیات 1 تا 3.
[11]- سورۀ مریم، آیۀ 18.
[12]- سورۀ مریم، آیۀ 19.
نظرات کاربران