انسانشناسی
در ادامۀ بحث (جلسۀ 9، 16 محرم 1446) به تبیین موضوع «انسانشناسی» میپردازیم.
در ادامه به بررسی جایگاه انسان در هستی از نگاه عقل ولایی میپردازیم. انسان از منظر دین میتواند به جایی برسد که همنشین و جلیس خداوند باشد؛ «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي...»[1]. از طرف دیگر چون انسان، معلم فرشتگان در تعلیم اسماء است انیس ملائکه نیز هست. باید بدانیم نزول تمام کتب آسمانی که کاملترین آنها قرآن است و نیز ارسال رسل که خاتم آنان حضرت محمد(صلياللهعليهواله) است، حول محور انسان میچرخد. میتوان گفت تمام هستی طفیل انسان خلق شدهاند و کمالشان در این است که در خدمت انسان باشند. چرا که تنها موجودی که بار امانت را حمل کرد و پذیرفت اسماء حقتعالی را ظهور دهد انسان بود. بنابراین اگر قرار نباشد انسانی خلق شود که اسماء خدا را ظهور دهد، آفرینش تمام کرات، سیارات، قارههای روی زمین، نباتات، حیوانات و حتی ملائکه بیهوده خواهد بود و اصلاً خلقت، عبث میشود.
خدمتی که موجودات، به انسان میکنند بسته به رتبهشان، متفاوت است. بذر پرتقال را در نظر بگیرید؛ تمام خدمتش به انسان این است که مسیر رشد خود را طی کند و درنهایت میوهای شود تا توسط انسان خورده شود. حیوانات نیز به طرق مختلف در مسیر حرکتشان، انسان را یاری میکنند. کمی بالاتر که برویم میبینیم فرشتگان هم با سجده در برابر عظمت انسان، باب درک اسماء الهی را به روی خود باز کردند و از این طریق توانستند به کمال برسند و از سوی دیگر انسان را در مسیر کمال یاری دهند.
بر این اساس، تمام موجودات، منتظر تمام انسانها هستند تا به واسطۀ او به هدفی که برای آن به وجود آمدهاند برسند. یعنی اینگونه نیست که مثلاً فقط مؤمنین بتوانند گوسفند را سر ببرند! از طرفی تمام انسانها هم نمیتوانند موجودات را به هدف غاییشان برسانند. هرچند تمام انسانها بالقوه این توانایی را دارند که با استمساک به کتابهای آسمانی و مسیر پیامبران در جهتی حرکت کنند که هم خود و هم هستی را به کمال لایق خویش برسانند. اما در این مرحله، انتخاب انسان نقش اساسی دارد و میتواند مسیری غیر از این را انتخاب کند.
چهارده معصوم(علیهمالسلام) مصداق عینیِ انسانهایی هستند که تمام آنچه را که بالقوه از اسماء خداوند گرفتهاند در دنیا بالفعل کرده و ظهور میدهند. حضور چنین انسانهایی در نظام وجود ضروری است؛ چرا که انسانهای دیگر با پیروی از سیره، روش زندگی و جهانبینی آنها قادر خواهند بود، قابلیتهای خود را از بالقوه بودن درآورده و لذت شکوفایی آن را بچشند.
با نگاهی به تاریخ، متوجه میشویم ظهور پیامبران، مختص زمان و مکان خاصی نبوده و همواره در بسیاری از نقاط جهان از هند گرفته تا آفریقا، عربستان و ایران صورت میگرفته. شواهد تاریخی نشان میدهد حدود 12 قرن قبل از اسلام، پیامبری در هند متولد میشود و زمان مرگش خبر ظهور پیامبری با خصوصیات حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) را به یارانش میدهد. همین نشان میدهد حقایق معصومین(علیهمالسلام) در نظام وجودی همواره هست و محدود به زمان خاصی نمیشود و سایر انبیاء نیز مراتبی از حقیقت نوری ایشان هستند. همان که در روایات هم داریم که زمین و آسمان و افلاک به سبب وجود نور ایشان خلق شدهاند[2] و بدون حضور ایشان آفرینشِ هستی، بیفایده است.
گفتیم در نظام تکوین، موضوع اصلی خلقت، انسان است و تمام هستی، طفیل اوست. در نظام تدوین هم که همان کتب آسمانی از جمله قرآن است موضوع اصلی، تبیین رابطۀ انسان و خداست. قرآن تمامی مقصد خلقت را انسان معرفی میکند و سفرۀ تمام نعمتها را برای او باز میکند تا با بهرهبرداری از آن خود و بقیۀ مراتب هستی به خدا برسند.
جالب اینجاست که از میان تمام نعمتها، تنها نعمتی که خداوند در مورد آن از انسان سؤال میکند که چگونه از آن استفاده کردی، ولایت و قرآن است که این دو از هم جدا نیستند و در واقع قرآن راه رسیدن به ولایت است. یعنی انسان برای استفاده از این همه نعمات آفاقی مثل خوردنیها، دیدنیها و... مورد سؤال واقع نمیشود؛ اما برای اینکه چقدر قرآن در طول حیاتش راهبر او بوده باید پاسخگو باشد. در روایات آمده است: روز قیامت به انسان گفته میشود: «اقْرَأْ وَ ارْقَ»[3]؛ قرآن را بخوان و بالا برو. یعنی به میزانی که در دنیا با قرآن انس گرفتهای و وجودت با آن حرکت کرده باشد اینجا میتوانی حرکت کنی و از صراط بگذری. صراط همان پلی است که در دنیا لحظهبهلحظه در معرض عبور از آن قرار میگیریم. این پل بر روی کثرتهای دنیا کشیده شده. اگر اسیر کثرت نشویم و فریب زرقوبرق آن را نخوریم در دنیا و آخرت به سلامت از آن عبور خواهیم کرد. اما اگر دل به خوشیهای زودگذر دنیا ببندیم از آن سقوط میکنیم که نمود آن در دنیا، غرق شدن در تزاحمها و در قیامت، درد و رنج خواهد بود.
حال که به عظمت جایگاه انسان در هستی پی بردیم قدم در شناخت انسان از دیدگاه ولایی امام خمینی(قدسسره) میگذاریم. حضرت امام به دلیل شخصیت جامعی که داشتند، انقلابی را در جهان پایهریزی کردند که تنها انقلاب سیاسی نبود؛ بلکه افق انسانشناسی صحیح را با تکیه بر کتاب آسمانی و به دور از آنچه سردمداران ممالک در طول تاریخ به انسانها تحمیل کردند، در پیش چشم جهان گشودند؛ تا تمامی انسانها در سراسر هستی با رجوع به کتاب آسمانی استعدادهایشان را بیابند و آن را در مسیر تعالی روح و جانشان خرج کنند.
گفتیم برای شناخت انسان و کیفیت خلقتش راهی نداریم جز رجوع به کتاب آسمانی. قرآن آغاز خلقت انسان را در جنبۀ خلقی از خاک و گل میداند و در این رابطه میفرماید:«ولَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِين ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَاو الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِين»[4].
علامه طباطبایی(رحمةاللهعلیه) در تبیین و تفسیر این آیات میفرمایند: «ظاهر سیاق این است که مراد از انسان نوع بشر باشد که در نتیجه شامل آدم(علیهالسلام) و همۀ ذریۀ او مىشود و مراد از خلق، خلق ابتدایى است که در آن آدم(علیهالسلام) را از گِل آفریده و آنگاه نسل او را از نطفه قرار داده است»[5]. برطبق این آیات، خداوند آدم را از گِل آفرید و سپس آدم مراتبی را در علقه و مضغه شدن و... طی میکند تا جسم پدید بیاید و زمانی که جسم تشکیل شد به زبان قرآن خلق دیگری برای او انجام میشود و عقل در آن نزول میکند و به کمک حرکت با عقل از فنا رهایی یافته و به بقا میرسد.
توضیح آنکه خلقت ابتدایی انسان از خاک آغاز میشود و در مراحل بعدی آب، باد و آتش نیز با آن ترکیب میشود. بدینگونه که در مسیر ترکیب عناصر چهارگانه با یکدیگر، اخلاط چهارگانه به وجود میآیند که در صلب پدر و در رحم مادر اخلاط با هم ترکیب شده و درنهایت در نطفه، مزاج انسان ساخته میشود. مزاج همان روح بخاری و جسم است و باعث تشکیل دست، پا، گوش و اعضای دیگر بدن انسان میشوند که همگی ابزار جسم هستند و جسد انسان به این ترتیب شکل میگیرد. پس عناصر چهارگانه، سازندۀ جسد انسان نیستند؛ بلکه سازندۀ جسم یا همان روح بخاری و مزاج هستند. مهم است که بدانیم جسم، حقیقتی باقی است و فنا در آن راه ندارد؛ پس عناصر هم که تشکیلدهندۀ جسم هستند هرگز از بین نمیروند. در صورتی که بدن یا همان جسد انسان، فانی است و پس از مرگ از بین میرود.
جسم یا همان مزاج نه فقط در دنیا بلکه در تمام عوالم دیگر یعنی برزخ و قیامت نیز برای خود ابزار دارد. مثلاً در دنیا ابزارش دست و پا و گوش و... است. در برزخ که نمونۀ آن عالم خواب انسان است مزاج، برای ساختن بدن برزخی انسان، نیاز به ابزار دارد و آن ملکاتی است که انسان با خود از دنیا میبرد. ملکات، صفاتی است که در انسان ثبات یافته و دیگر قابل تغییر نیست. فضایل و اخلاق نیکو اگر در انسان ملکه شوند بدن برزخی او زیبا خواهد بود و خدای ناکرده اگر رذایلی چون حسد، نفاق و... در انسان راسخ شده باشد، بر همین اساس بدن برزخی او ناموزون و زشت خواهد بود. به همین ترتیب مزاج برای قیامت انسان هم بدن میسازد که بسیار لطیف است و بر اساس اندیشه و بینش انسان ساخته میشود. حال که تفاوت جسد و جسم بیان شد باید بگوییم با این که بدنِ دنیایی انسان بعد از مرگ از بین میرود؛ اما به سبب ارتباطش با جسم ارزش دارد. به همین ترتیب جسم به سبب ارتباط با نفس، نفس به سبب ارتباط با عقل و عقل نیز به سبب وصل بودنش به وجود، ارزشمند هستند.
[1]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص496: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسلام) قَالَ: «مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ الَّتِي لَمْ تُغَيَّرْ أَنَّ مُوسَى(علیهالسلام) سَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ: يَا رَبِّ أَ قَرِيبٌ أَنْتَ مِنِّي فَأُنَاجِيَكَ أَمْ بَعِيدٌ فَأُنَادِيَكَ؟ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ: يَا مُوسَى؛ أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي...»؛ امام باقر(علیهالسلام) فرمود: در آن توراتى كه تحریف نشده، نوشته است كه موسى(علیهالسلام) از خداوند پرسشى كرده عرض كرد: پروردگارا آيا تو به من نزديكى تا با تو آهسته راز گويم يا از من دورى تا فريادت كنم؟ خداى عزّوجلّ به او وحى فرمود: اى موسى من همنشين آن كسی هستم كه مرا ياد كند.
[2] - تأويلالآيات، ج1، ص۴۳۰: «لَوْلاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ».
[3]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج66، ص370 : عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الصَّادِقِ(علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ:«عَلَيْكُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى عَدَدِ آيَاتِ الْقُرْآنِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَكُلَّمَا قَرَأَ آيَةً رَقِيَ دَرَجَةً»؛ مفضل گويد: حضرت صادق(علیهالسلام) فرمود: همواره قرآن تلاوت كنيد براى اينكه درجات بهشت با تلاوت قرآن به دست میآید. روز قيامت به قارى قرآن میگویند: بخوان و بالا برو.
[4]- سورۀ مؤمنون، آیات 12 تا 14: و به يقين، انسان را از عصارهای از گِل آفريديم. سپس او را [به صورت] نطفهای در جايگاهى استوار قرار داديم. آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
[5]- تفسیر المیزان، ج 15، ص 25
نظرات کاربران