امتحان قلب
در ادامۀ بحث «رجعت» (جلسۀ 5، 5 رمضان 1444) به تبیین موضوع «امتحان قلب» میپردازیم.
دربارۀ رجعت گفتیم و دانستیم اگرچه اصل رجعت، بازگشت به دنیا پس از ظهور حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) است، حقیقت آن میتواند همین امروز و در جان تکتک ما اتفاق بیفتد؛ به این شرط که از شرّ به خیر، از حبّ کثرت به وحدت و از روحیۀ سرمایهداری به بندگی خدا و فرهنگ ولایت برگردیم، اگرچه سخت باشد.
روایت شده که ابوطفیل از حضرت علی(علیهالسلام) دربارۀ حوض کوثر پرسید و حضرت فرمود: «حوض کوثر در دنیا و به دست من است که اولیائم را به آن وارد میکنم و دشمنانم را از آن برمیگردانم.»
آنگاه اباطفیل دربارۀ آیۀ 82 سورۀ نمل پرسید که میفرماید:
"وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ..."
و هنگامی که قول بر آنان واقع شود، دابّهای را از زمین برایشان خارج میکنیم که با آنها سخن میگوید.
او پرسید دابّه چیست و حضرت خواست از این سؤال بگذرد. اما دوباره پرسید و حضرت پاسخ داد: «او جنبندهای است که غذا میخورد، در بازارها راه میرود و با زنان ازدواج میکند.» اباطفیل پرسید: «او کیست؟» فرمود: «محور زمین که زمین به آن آرام میگیرد.» دوباره پرسید: «او کیست؟» فرمود: «صدّیق این امت و فاروق و رئیس آن است.»
باز پرسید: «او کیست؟» و حضرت پاسخ داد: «همان که خدا میفرماید: شاهدی از او به دنبالش است[1] و علم کتاب نزد اوست[2] و سخن راست آورده و آن را تصدیق کرد[3]، درحالیکه مردم به جز او همه کافر بودند!»
اباطفیل گفت: «ای امیرمؤمنان، نامش را به من بگو!» فرمود: «گفتم اباطفیل! بهخدا برخی از حقایقی را که جبرئیل بر پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) نازل کرده و من میدانم، حتی اگر بر عموم شیعیانم بگویم، از دور من پراکنده میشوند و همینها که همراهشان میجنگم و به طاعت من اقرار دارند و مرا امیرالمؤمنین میخوانند و جهاد با مخالفانم را حلال میدانند، از نزدم میروند تا آنکه عدۀ کمی در گروه حق میمانند: تو و امثال تو از شیعیانم.»
اباطفیل پریشان شد و گفت: «من و امثال من از گرد شما میرویم یا ثابت میمانیم؟» فرمود: «میمانید.» و ادامه داد: "إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَايَعْرِفُهُ وَ لَايُقِرُّ بِهِ إِلَّا ثَلَاثَةٌ، مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ نَجِيبٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ. يَا أَبَا الطُّفَيْلِ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) قُبِضَ فَارْتَدَّ النَّاسُ ضُلَّالاً وَ جُهَّالاً، إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ."
همانا امر ما بسیار سخت و دشوار است و کسی آن را نمیشناسد و به آن اقرار نمیکند، مگر سه تن: فرشتۀ مقرّب، نبیّ مرسل یا بندۀ مؤمن نجیبی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده است. اباطفیل، بهراستی هنگامی که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) از دنیا رفت، مردم با گمراهی و جهالت از دین برگشتند، مگر آنها که خدا به واسطۀ ما اهلبیت، حفظشان کرد.»[4]
حال، ما فرشته و پیامبر که نیستیم؛ باید ببینیم آیا چنین مؤمنی هستیم یا نه. مؤمنی که نه فقط فعل و ظاهرش، بلکه قلبش امتحان ایمان را پس داده و قبول شده است. چنین قلبی در میادین زندگی هرچه بیشتر بشکند، خدا را بیشتر میبیند.
صدالبته منظور این نیست که برای دیگران بشکند؛ مثلاً در مقابل آزار کسی صبر کند و آنقدر به خود فشار آورد که روانی شود؛ یا از ظلم کسی بگذرد و وقتی دید او دوباره راه خطا رفته، پشیمان شود و نخواهد سر به تنش باشد! قلب ممتحن فقط و فقط برای خدا و اسماء الهی میشکند؛ برای دیگران هم تنها به جهت وجود واحدشان ارزش قائل است.
بارها شنیدهایم که حضرت زینب(سلاماللهعلیها) همه چیزش را در میدان کربلا داد؛ اما چون برای خدا بود، جز زیبایی ندید و چنان در اوج عزت نشسته بود که هرگز لحظهای در مقابل دیگران ذلّت از خود نشان نداد.
امتحان قلب، همین است که بنده کنار رود و خدا ظهور کند؛ در آن صورت، سختیها هم برایش زیباست و امید و نشاط دارد. اما اگر خودش باشد و خودش بخواهد نسبت به دیگری خوبی کند، فایده و ارزش ندارد و نهتنها اعصاب و زندگیاش به هم میریزد، چهبسا دین و ایمانش را هم از دست میدهد و به خدا بدبین میشود.
امتحان قلب، آنجاست که همه چیزت را فدای ولایت کنی؛ آنوقت هرچه از دست دهی، شکوفاتر میشوی. مثل بذر که هرچه خودش کنار رود، بیشتر رشد میکند؛ وقتی پوستهاش را شکافت و سر برآورد، ریشه میزند و وقتی از ریشه گذشت، ساقه میدهد و از ساقه که درآمد، برگ و شکوفه میشود و تا شکوفه نیفتد، میوه به بار نمینشیند.
آری؛ «هرچه در این راه نشانت دهند، گر نستانی، بِه از آنت دهند». اگر ظهور او را میخواهیم، باید خود و شئون خود را در مقابل او بشکنیم و اگر رجعت میخواهیم، باید از خود به او برگردیم؛ إنشاءالله.
[1]- سورۀ هود، آیۀ 17 : "...وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ...".
[2]- سورۀ رعد، آیۀ 43 : "...عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ".
[3]- سورۀ زمر، آیۀ 33 : "وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ...".
[4]- بحارالأنوار، ج53، صص69-70.
نظرات کاربران