رجعت در روایات
در ادامۀ بحث «رجعت» (جلسۀ 19، 19 رمضان 1444) به تبیین موضوع «رجعت در روایات» میپردازیم.
دانستیم رجعت ظهور حضرت حقتعالی در انسان کامل؛ یعنی رسول خاتم و اولادشان(علیهمالسلام) است. هیچ انسانی رجعت نمیکند مگر بعد از ظهور انسان کامل و برای یاری او.
بحث رجعت را در روایات پی میگیریم.
رجعت دابّة اللّه
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بر اميرالمؤمنين(علیهالسلام) وارد شد و ديد كه آن حضرت در مسجد خوابيده و سر مباركش را بر تودهاى خاک نهاده است. پس با پاى خود او را تكان داد و فرمود: اى «دابَّةَ اللّه» برخيز.
يكى از اصحاب عرض كرد: اى رسول خدا، آيا ما نيز مىتوانيم همديگر را به اين نام بخوانيم؟ فرمود: نه، به خدا سوگند اين نام تنها مخصوص اوست. او همان «دابة»اى است كه در كتاب خدا از او ياد شده است: "وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ"[1]
سپس حضرت فرمود: اى على آخرالزمان كه شود، خدا تو را در زيباترين چهره ظاهر نمايد درحالىكه با تو وسيلهاى است كه با آن بر دشمنانت نشان مىنهى.»[2]
رجعت امام حسین(علیهالسلام)
امام صادق(علیهالسلام) مى فرماید:
«در آیۀ "وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا"[3]، مقصود از "مَرَّتَيْنِ" كشتن علیبنابیطالب(علیهالسلام) و نيزه زدن به حسنبنعلي(علیهالسلام) است و مقصود از "لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا" کشتن حسینبنعلی(علیهالسلام) است.
در آیۀ "فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا"[4]، مقصود از "وَعْدُ أُولَاهُمَا" یاری خون حسین است و بر مردمی دلالت دارد که خداوند پیش از ظهور امام قائم(عجلاللهفرجه) میفرستد و هیچکس را که مسئول خونی در خاندان محمّد(صلیاللهعلیهوآله) است وانگذارند مگر آنکه او را بکشند؛ و این وعدۀ قطعی خروج حضرت حجت است.
مقصود از آیۀ "ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ"[5] رجعت امام حسین(علیهالسلام) است با هفتاد تن از یاران وفادار خود که کلاهخودهای زرّین بر سر دارند از دو سو میآیند و به مردم خبر میدهند که این حسین(علیهالسلام) است که رجعت کرده و بیرون آمده تا هیچ مؤمنی دربارۀ آن حضرت(علیهالسلام) شکّ و تردید نکند و بدون تردید او دجّال و شیطان نیست و هنوز حجّةبنالحسن(عجلاللهفرجه) میان مردم است و چون در دل مؤمنان استوار شود که او حسین(علیهالسلام) است، اجل امام دوازدهم(علیهالسلام) فرا رسد و امام حسین(علیهالسلام) او را غسل میدهد و کفن و حنوط میکند و به خاک میسپارد و عهدهدار تجهیز جنازۀ وصی جز وصی و امام نمیشود.»[6]
امام صادق(علیهالسلام) دربارۀ رجعت امام حسین(علیهالسلام) میفرماید:
"إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَكُرُّ فِي الرَّجْعَةِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ يَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ أَرْبَعِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ"[7]
«نخستين كسى كه در رجعت برمىگردد، حسينبنعلى(عليهماالسّلام) است و چهل سال زندگى مىكند، به گونهاى كه ابروانش بر روى دو چشمش مىريزد.»
"أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ وَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضاً."[8]
«اوّلين كسى كه زمين برايش شكافته مىشود و به دنيا باز مىگردد حسينبنعلى(عليهماالسّلام) است و رجعت همگانى نيست، بلكه خاصّ است. رجوع نمىكند، مگر كسى كه مؤمن محض يا مشرک محض باشد.»
"وَ يُقْبِلُ الْحُسَيْنُ ع فِي أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ وَ مَعَهُ سَبْعُونَ نَبِيّاً كَمَا بَعَثُوا مَعَ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَيَدْفَعُ إِلَيْهِ الْقَائِمُ ع الْخَاتَمَ فَيَكُونُ الْحُسَيْنُ ع هُوَ الَّذِي يَلِي غُسْلَهُ وَ كَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ وَ يُوَارِيهِ فِي حُفْرَتِهِ."[9]
«حسین(علیهالسلام) به همراه آن گروه از یارانش که با او به شهادت رسیدند، به پیش میآید در حالی که هفتاد پیامبر او را همراهی میکنند، آن گونه که به همراهی موسیبنعمران فرستاده شدند. قائم(علیهالسلام) انگشتر خود را به او واگذار میکند. پس حسین(علیهالسلام) نخستین کسی است که عهدهدار غسل و کفن و حنوط آن حضرت میشود و ایشان را در قبر خود قرار میدهد.»
از امام محمّد باقر(علیهالسلام) روایت است که فرمود: «امام حسین(علیهالسلام) قبل از اینکه کشته شود به اصحاب خود فرمود: پیغمبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) به من فرمود: ای پسر عزیزم! تو بهزودی بهسوی عراق رانده خواهی شد. زمین عراق همان زمینی است که پیامبران و اوصیای آنان در آن با یکدیگر ملاقات کردند. آن زمین را عمور میخوانند. تو در آن زمین شهید خواهی شد و گروهی هم با تو شهید میشوند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمیکنند. سپس این آیه را تلاوت کرد: "قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ"[10]، جنگ برای تو و یارانت سرد و سلامت خواهد شد. سپس امام حسین(علیهالسلام) به اصحاب خود فرمود: مژده باد بر شما، گرچه دشمنان ما را میکشند ولی ما بر پیامبر خود وارد خواهیم شد و در آنجا مىمانيم تا خدا بخواهد. پس من اوّلين كسى هستم كه زمين براى او شكافته شود. پس بيرون مىآيم همزمان با خروج اميرالمؤمنين و قيام «قائم» ما.
سپس دستهاى از آسمان از نزد خدا براى من فرود مىآيند كه تا آن وقت ابداً فرود نيامدهاند و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و لشكر فرشتهها براى من نازل مىشوند. حتما محمّد(صلیاللهعلیهوآله) و على(علیهالسلام) نازل مىشوند و من و برادرم و تمامى آنان كه خداوند به آنها منّت گذاشته است، فرود مىآيند، بر مركبهايى از مراكب خدا، اسبانى سفيد پيشانى و نورانى كه هيچ مخلوقى تاكنون سوار آنها نشده است.
سپس محمّد(صلیاللهعلیهوآله) پرچم خود را به اهتزاز در مىآورد و همراه شمشير خود به قائم(علیهالسلام) ما تحويل مىدهد، بعد از آن، آن مقدار كه خدا خواهد مىمانيم و خداوند از مسجد كوفه چشمههايى از روغن و آب و شير بيرون مىآورد. سپس اميرالمؤمنين(علیهالسلام) شمشير رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را به من مىدهد و مرا به مشرق و مغرب مىفرستد. پس به سوى دشمن خدا نمىروم مگر اينكه خونش را مىريزم و بتى رها نمىكنم، مگر آن را مىسوزانم تا به «هندوستان» مىرسم و آن را مىگشايم و دانيال و يوشع به سوى اميرالمؤمنين(علیهالسلام) بيرون مىآيند و مىگويند راست گفت خدا و رسولش! خداوند همراه آنها هفتاد نفر را به سوى بصره مىفرستد و جنگجويان آنجا را مىكشند و واحدى از ارتش را به روم اعزام مىدارند و آنجا را فتح مىكنند.
سپس تمام حيوانات حرام گوشت را مىكشم، به گونهاى كه در روى زمين غير از پاک پيدا نشود. به يهود و نصارا و ساير ملّتها پيشنهاد مىكنم و آنها را ميان پذيرفتن اسلام و شمشير مخيّر مىسازم، پس هركس مسلمان شد، منّت گذارم به او و هركس اسلام را نپذيرفت خونش را مىريزم.
مردى از شيعيان ما باقى نمىماند، مگر اينكه خداوند فرشتهاى به سوى او مىفرستد و از روى او خاک را برطرف ساخته و همسران و جايگاه او را در بهشت به او معرّفى مىكنند و نمىماند در روى زمين نابينايى و زمينگير و گرفتارى، مگر اينكه خداوند بلا را از او بر مىدارد به خاطر ما اهل بيت.
و از آسمان به زمين بركت نازل مىشود، به ارادۀ خداوند متعال حتّى شاخههاى درخت از كثرت ميوه مىشكند و ميوههاى زمستان در تابستان و ميوههاى تابستان در زمستان خورده شود و اين است (معناى) گفتۀ خداوند: "وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ"[11]
سپس خداوند به شيعيان ما كرامتى مىنمايد كه به آنها چيزى در زمين و هرچه در آن است مخفى نماند.»[12]
رجعت حضرت علی(علیهالسلام)
حضرت علی(علیهالسلام) دربارۀ آيۀ "رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ"[13] فرمود: «او منم هنگامى كه با شيعيانم برگرديم و عثمانبنعفان با پيروانش از قبر خارج شوند و بنىاميه را به قتل برسانيم، در آن هنگام آنانى كه كافرند آرزو كنند كه كاش آنها نيز از قبل مسلمان شده بودند.»[14]
امام صادق(علیهالسلام) مىفرمايد: «ابليس از خدا خواست تا فرارسيدن قيامت به او مهلت دهد، اما خدا اين خواستۀ او را نپذيرفت و فرمود: تو تا زمان معين مهلت بقا دارى، پس هنگامى كه آن وقت معلوم فرارسد، ابليس ملعون با همۀ پيروان خويش از اولين و آخرين حاضر شوند و اين زمانى است كه امير مؤمنان(علیهالسلام) براى آخرين بار رجعت مىكند. راوى مىگويد: پرسيدم آيا رجعت آن حضرت چندين بار است؟ فرمود: بلى، بلكه چندين چندين بار، در هيچ قرنى امامى نيست جز آنكه نيكان و بدان زمان او با او رجعت مىكنند تا اين كه خداوند مؤمن را از كافر متمايز كند.
پس هنگامى كه آن روز معلوم فرارسد، اميرمؤمنان(علیهالسلام) با يارانش باز مىگردد و ابليس با يارانش در منطقۀ نزديک به كوفه به نام «روحاء» صف آرايى مىكند و جنگ سختى درمىگيرد كه مانند آن هيچ گاه ديده نشده است، پس گو اين كه مىبينم ياران امير مؤمنان(علیهالسلام) را كه صد قدم به عقب برمىگردند و برخى از آنان وارد رود فرات مىشوند.
در اين هنگام تجلى خداى جبار عزوجل به وسيلۀ قطعۀ بههم پيوستهاى از ابر و فرشتگان فرود مىآيد و وعده عملى مىشود، در حالى كه رسول خدا(صلىاللهعليهوآله) در پيشاپيش آن حضرت قرار دارد و در دستانش حربۀ نور است، وقتى ابليس به آن نگاه مىكند، نا اميد گشته به عقب برمىگردد، يارانش به او مىگويند: در انديشۀ چيستى؟ ما پيروز شديم. وى مىگويد: من آنچه را مىبينم شما نمىدانيد؛ من از پروردگار جهانيان بيم دارم. در اينجا رسول خدا(صلىاللهعليهوآله) با او درگير مىشود حربهاى بر ميان كتف او فرود مىآورد كه هلاکت ابليس و همۀ هواداران او را درپى خواهد داشت.
در آن هنگام است كه جز خدا پرستش نمىشود و شرک ريشه كن مىگردد و امير مؤمنان(علیهالسلام) چهلوچهار هزار سال حكومت مىكند؛ به گونهاى كه از صلب مردى از شيعيان ايشان هزار فرزند پسر به دنيا مىآيد.»[15]
رجعت یاران حضرت قائم(علیهالسلام)
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: "يَا مُفَضَّلُ، أَنْتَ وَ أَرْبَعَةٌ وَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا تُحْشَرُونَ مَعَ الْقَائِمِ، أَنْتَ عَلَى يَمِينِ الْقَائِمِ تَأْمُرُ وَ تَنْهَى، وَ النَّاسُ إِذْ ذَاكَ أَطْوَعُ لَكَ مِنْهُمْ الْيَوْمَ"[16]
«ای مفضل، تو و چهلوچهار مرد همراه قائم(علیهالسلام) محشور میشوید. تو بر دست راست قائم(علیهالسلام) امر و نهی میکنی و مردم در آن روز از تو بیش از امروز اطاعت و فرمانبرداری میکنند.»
امام صادق(علیهالسلام) مىفرمايد: «همراه قائم(علیهالسلام)، سيزده زن رجعت مىكنند. راوى مىگويد، عرض كردم: چه مسئوليتى به آنها واگذار مىشود؟ فرمود: مجروحان را مداوا و از بيماران مراقبت مىكنند. همانگونه كه همراه پيامبر اين كار را مىكردند. عرض كردم نام آنها را برايم بيان فرماييد. فرمود: قنواء دختر رشيد و امايمن و حبابه والبيه و سميه مادر عمار ياسر و زبيده و امخالد احمسيه و امسعيد حنفيه و صبانه آرايشگر و امخالد جهنيه.»[17]
از امام باقر(علیهالسلام) نقل شده است: «وقتى قائم ما قيام مىكند، همانا حميراء (يعنى عايشه) به او تحويل داده مىشود تا حد بر او جارى شود و نيز انتقام فاطمه(عليهاالسلام) دختر محمد(صلىاللهعليهوآله)، از او گرفته شود. سپس مىگويد: پرسيدم فداى شما گردم چرا حد بر عايشه جارى مىشود؟ حضرت فرمود: براى اتهامى است كه به ام ابراهيم [كنيزى به نام ماريۀ قبطيه كه همسر پيامبر(صلىاللهعليهوآله)] وارد كرد [و او را به زنا با مردى قبطى متهم نمود] پرسيدم: چرا خداوند اجراى حد عايشه را تا زمان قائم(عجلاللهفرجه) تأخير انداخت؟ حضرت در پاسخ فرمود: براى اينكه خداوند پيامبر(صلىاللهعليهوآله) را براى رحمت جهانيان مبعوث كرد و قائم(عجلاللهفرجه) را براى انتقام.»[18]
امام صادق(علیهالسلام) مىفرمايد: «هنگام قيام حضرت قائم(عجلاللهفرجه) بيست و هفت مرد (از قبرهاى خود) بيرون مىآيند كه پانزده نفر آنان از قوم موسی(علیهالسلام) هستند؛ اینان کسانی هستند که "يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ"[19] و هفت نفر آنان از اصحاب كهفاند و نيز يوشعبننون (وصى موسى(علیهالسلام)) و سلمان فارسى و ابودجانۀ انصارى و مقداد و مالک اشتر، اينها از ياران نزديک آن حضرت و جزء فرمانروايان حكومت مهدوی خواهند بود.»[20]
[1]- سورۀ نمل، آیۀ 82 : و هنگامی که وعده عذاب کافران به وقوع پیوندد (و یا زمان انتقام به ظهور قائم فرا رسد) جنبندهای از زمین بیرون آریم که با آنان تکلم کند، که مردم به آیات ما از روی یقین نمیگروند.
[2]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص52-53.
[3]- سورۀ اسراء، آیۀ 4 : ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برتریجویی بزرگی خواهید نمود.
[4]- سورۀ اسراء، آیۀ 5 : هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو میکنند؛ و این وعدهای است قطعی!
[5]- سورۀ اسراء، آیۀ 6 : پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مىكنيم.
[6]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص206.
[7]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص64.
[8]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص39.
[9]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص103.
[10]- سورۀ انبیاء، آیۀ 69 : گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!»
[11]- سورۀ اعراف، آیۀ 96 : و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
[12]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص61.
[13]- سورۀ حجر، آیۀ 2.
[14]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص65.
[15]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص42.
[17]- دلائل الامامة، ص484.
[18]- مختصر البصائر، ج۱، ص۴۹۶.
[19]- سورۀ اعراف، آیۀ 59.
[20]- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۳۸۶.
نظرات کاربران