چه خوردهای تو در الست؟ که اینچنین شدی تو مست
ای دل مست و بیقرار، فاش کن و مکن نهان
بگو ز راز و رمز او، بگو تو اسرارِ مگو
گذر نما تو از زمین، بیا به سوی آسمان
رها بکن تقیّه را، چاک نما تو سینه را
ز پاکی و عشق و صفا، باز نما دگر دهان
بکَن لباس ریب و رنگ، پاک بشو ز رین و زنگ
صبغۀ ذات حقّ و او، بزن به دل چو ارغوان
بگو ز جنّات نعیم، بخوان تو آیات کریم
ولوله افکن به جهان، جهان نما چو گلسِتان
گذر نما ز جنّت و ز باغ و راغ و بوستان
چو بلبلان مست گل، بیا بخوان ز گلرخان
تو شور و عشق یار را بریز در دشت و دَمن
روَد ز دشت و از دَمن، چهرۀ بیرنگ خزان
چو سوخته بخوان تو هم، سرود عشق یار را
ای دل مست حق بمان، بر خُم او تو میهمان
سرکار خانم فاطمه میرزایی(لطفیآذر)
نظرات کاربران