دلم گرفته ای خدا، ز ظلم و جور این زمان
ندای جان من بوَد: بیا تو صاحبالزمان
بیا تو منجی بشر، رهان دلم از این قفس
به لطف تو شوم جدا، ز ظلمت هوای نفس
چه خوش نموده این بیان، علی(ع) امام انس و جان
اگر نبود باطلی، همیشه حق بوَد عیان
به التقاط باطل و نمود آن به شكل حق
حقیقت وجود حق، به زیر پردهها نهان
تو ای حقیقت جمال، که گشتهای به حق، نشان
ز رخ فکن تو پرده تا، شود جمال حق، عیان
تو كشتی سعادتی، تو هادی هدایتی
سوار بر سفینهات، نما تمام انس و جان
بكَن تو ریشۀ ستم، به عدل و داد و قسط خود
بران تو حکم در جهان، شها تو خطبهها بخوان
بخوان تو خطبۀ غدیر، به قلبهای تشنگان
دل فسردهمان شود، به شوق روی تو جوان
بروید از زمین دل، گل محبتت عیان
شود خزان دل، ربیع؛ زمین دل شود جنان
جهان چو سبز و خرّم از حكومتت شها شود
فریب و حیله دفع، چون ز نور تو مَها شود
سرکارخانم فاطمه لطفیآذر - 7ذیالقعده 1428
نظرات کاربران