ز هجر خود رها نما، مرا ز من جدا نما
برای خود سوا نما، به یُمن مقدم رضا(ع)
تو عیدیِ ولایتِ رئوف آل مرتضی(ع)
به زائری سیاهرو، به حقّ او عطا نما
عطا نما ولایتت، به كشتی هدایتت
تو روز جمعهای مرا، بیا شها سوا نما
سوا نما كه تا شوم سوار بر سفینهات
به بال علم و هم عمل، نجات یابم از هوی
مرا غمی به دل بوَد، ز ظلم و كینۀ عدو
غم از دلم ببر به او، به لطف یار آشنا
به حقّ این ولادت و به جلوۀ ظهور او
بیا و پاک کن همه، زمین و هم سماء را
به آسمان و هم زمین، به نور خود صفا بده
بیا و بهر شاه طوس، تو نور خود عیان نما
بكِش به قلب خستهام، تو دست مهر خود، شها
تو خستگی ز جان ما به لطف خود جدا نما
ز نفس دون، خستهام؛ ز خلق هم گسستهام
به خیمۀ خودت بیا، تو راه قلب و جان نما
به خیمهات كِشم نفَس، رها شوم از این قفس
ز خود مرا جدا نما؛ تو راهی لقا نما
لقای حق، لقای توست؛ ولای او ولای توست
"مَتَی نَراکَ" مهدیا، "مَتَی" شوی مرا "تَرَی"؟
"أحارُ فیکَ" مهدیا، كویر گشته جان من
بیا بده ز بادهات، طویل شد مرا "صَدَی"!
سرکار خانم لطفیآذر
نظرات کاربران