ساقی لبتشنگان
بشنو از ني چون حكايت ميكند
تشنهكامان را سقايت ميكند
تشنه يعني دور از مولاي خود
دور گشته از يَم و درياي خود
تشنه يعني آب، ني در كام جان
دور گشته جان، از صاحب زمان(عج)
تشنه يعني نی ولايت، نی علي(ع)
تشنگي يعني سقايت بي ولي
تشنهايم، اما بگو ساقي كجاست؟
آن نشان جان مشتاقي كجاست؟
تشنهايم، اما كجاست آب حيات
با ولايش تا دهد ما را نجات؟
تشنهكامان، بهر چه چون مردهايد؟
بهر چه، چون كركسان افسردهايد؟
بهر جان تشنهتان آبي بوَد
مردگي بر زنده، چون خوابي بوَد
يقظهاي، تا آبتان آيد به دست
توبهاي، تا جان شود یکباره مست
جنب و جوشي از سر مستي كنيد
سر به كوي و دشت، پي مهدي كنيد
تا كه آيد آب از بالا و پست
تشنه شو، عشق ولي آور به دست
عشق مهدي مست و سيرابت كند
جام خاليات پر از آبت كند
ني تو را بر راه مولا ميبرد
جان عطشانت به سقّا ميبرد
كيست سقّا؟ آنكه سيرابت كند
در سراي عشق، بيدارت كند
هستي كاذب، ز تو بر گيرد او
بر ولاي خویش بيمارت كند
چون كه بيمار غم عشقش شدي
با دواي مهر، مداوايت كند
قطرهاي آب حياتت ميدهد
تا تو را وصل به دريايت كند
بر عموي خود كند او اقتدا
شهرهی هم شهر و بازارت كند
آب طاهر، روي آبش ميزند
آب عشق بر كام جانت مينهد
بهر اين بر او لقب، ساقي دهد
آگهت از رمز سقّا میكند
رمز سقّا، راز و رمز تشنگي است
تشنگي بر عشق و از خود رستگي است
تشنهی مولا به دشت كربلا
بهر مولايش شود هر دم، فدا
تشنه ني بر آب، بل نام حسين(ع)
تشنهی يك قطره از جام حسين(ع)
تا بگيرد قطره از جام حسين(ع)
داد هرچه بود بر مامِ حسين(ع)
تا شود سيراب، جان تشنهاش
تا بگيرد كام از كام حسين(ع)
ني كه آغاز حكايت ميكند
تشنهكامان را سقايت ميكند
سرکار خانم لطفیآذر
نظرات کاربران