عشق زینب (سلاماللهعلیها)
بشنو از نی چون حكایت میكند
عشق زینب را روایت میكند
نالد او از عین و شین و قاف، عیان
عین و شین و قاف را زینب، نشان
عین، عشق زینبی در كربلا
جلوههای عاشقی، اندر وِلا
عشق را او، نِی به لفظ و بر لسان
بلكه با جانش، نموده او عیان
عاشقی را با حسین، آن نور عین
با اسیری كرد او، با خون عجین
شین عشق هم، شور و عشق زینبست
دائما نام حسینش بر لب است
اشتیاقش بر برادر، بیحد است
بهر او شوقش نشان سرمد است
او ز شوقش در وداع آخرین
بوسه داده حنجر آن شاه دین
صوت "مهلاً یا أخا" از نای او
شوق او را مینماید بر عدو
قاف عشقش، آخرین جلوه بر او
چون رسد بالای قربانگاه، او
بهر چه خود قتلگه، قربانگه است؟!
چون كه او از راز عاشق، آگه است
او بداند راز "مَن أحبَبتَنی"
قُرب حق باشد به عاشق، كُشتنی
تیغ عشق، برّان برای عاشق است
تا شود قربان هر آنكه لایق است
قاف عشقش، قتلگه بر زینبش
تا که قربانی کند بر دلبرش
تا نماید عشق را زینب عیان
بهر حق داد این ندا را او به جان
ای خدا، قربانیام را كُن قبول
این حسینست، عاشقت، إبنِ بتول
عشق و عاشق را، مفسِّر زینب است
خود نشانِ عاشقی، بهر ربّ است
شب یكشنبه، 21 اردیبهشت 1387؛ 4 جمادی الاول 1429؛ شهر مراغه
سرکار خانم لطفیآذر
نظرات کاربران