دست ما كوتاه و خرما بر نخیل
نردبانی نی بر این راه طویل
آه مِن طول السّفر، پای علیل
زاد و توشه، اندك و مقصد، جلیل
من چه سازم با چنین نفس شریر
چند ناله بر زنم بر او نفیر!
او سواره، روح و جان، مَركب بر او
میكشاند جان و روحم كو به كو
كو به كو آوارهام، بر هر دیار
با گناهم گشتهام دور از نگار
آه ای فریادرس، دادم شنو
این نفیر و سوز و آوایم شنو
در قفس زندانیام، آزاد كن
رحم بر جانِ خرابآباد كن
تا رها گردم از این درماندگی
پای بردارم از این جاماندگی
سمت نخل جان، پروازی كنم
از نخیلش شهدپردازی كنم
بر عروج عشق، معراجی كنم
بر سپاه جهل، تاراجی كنم
سرکار خانم فاطمهمیرزایی(لطفیآذر)
نظرات کاربران