دل به اسفلسافلینِ دنیا آمد و در قالب عناصر ماده قرار گرفت، تا در این قالب، استعدادهای الهیاش را به فعلیت و ظهور رساند. به زمین آمد، تا با اسماء و صفات الهی که در جانش حمل میکند، خلیفهی الهی شود؛ اما آمدنش به زمین، او را گرفتار جاذبههای فانی دنیا کرد! لیکن صاحبش یعنی خداوند رحمان و رحیم، او را رها نکرد و صدایش را شنید که فریاد میزد: "دل میرود ز دستم، صاحبدلان، خدا را"! پس، صاحبدلانی را که آیینهی تمامنمای صفات او بودند و عهد الهی را فراموش نکرده بودند در زمین قرار داد، تا هادی دلها باشند و برای زمینیان، آیینهی جمال الهی شوند و به فراموشکنندگان عهد الست، قصهی عشق را یادآوری کنند.
کتاب قلب، عهدنامه الست؛ صفحهی 30
نظرات کاربران