معمولاً واژۀ بسیج و بسیجی در ذهن ما، سلاح و تکنیکهای نظامی را تداعی میکند. این نگاه به سالهای نه چندان دور بر میگردد که اوضاع جامعه و میدان نبرد با دشمن چنین شرایطی را میطلبید.
اما امروز هدف و تکنیک دشمن تغییر یافته، او شاخ و برگ را رها کرده و ریشه و فرهنگ ما را هدف قرار داده است؛ بنابراین بسیج نیز باید طبق شرایط جامعۀ کنونی، به روز شود. اگر تا دیروز گذراندن دورۀ نظامی از واجبات این امر بود، امروز «کسب معارف» بالاترین سلاح برای رویارویی با دشمن است، معرفتی که از خودشناسی و جامعهشناسی آغاز و به شناخت ولایت و عشق به آن ختم میشود.
یک بسیجی واقعی تا نسبت به خود و فرهنگ خود معرفت پیدا نکند، نمیتواند آفتها و دامهای دشمن را شناسایی کرده، به مقابله با آن بپردازد.
امروز شرایط به گونهایست که هر شخصی به نوبۀ خود باید یک بسیجی باشد و این، ربطی به میزان عبادات یا تحصیلات ندارد! این قلب بسیجی است که او را میسازد. قلبی سلیم و زنده به عشق. عشق زینتِ معرفتِ بسیجی است. لذا بسیجی همان عاشقِ عارفی است که با تمام وجود در برابر ولایت سرِ تعظیم فرود میآورد. چنانکه مالکاشتر، فردی بسیجی بود که با شمشیر حضرت علی(علیهالسلام) به میدانِ پیروزی رفت؛ اما، در چند قدمیِ پیروزی با فرمان ولایت، ايستاد و بدون اعتراض و ناراحتی عفب کشید و رأی و اندیشۀ خود را در ولی خدا فانی کرد و شکست را پذیرفت.
آری؛ بسيجی صادق میداند تمام توانمندی و قدرتش، در عشق و ارادت به ولایت است، نه قدرتِ زور و بازویش.
برگرفته از بیانات استاد در هفتۀ بسیج، سال 83.
نظرات کاربران