شخصی از قساوت قلبش، نزد پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) شكایت كرد؛ از اینكه حقایق نورانی، دیگر او را تكان نمیدهد و شنیدن معرفت برایش عادی شده است. حضرت در پاسخ فرمودند: «هرگاه خواستی قلبت نرم شود، به مسكین غذا بده و دست نوازش بر سر یتیم بكش.»[1]
این شكایت، حكایت ما هم هست؛ در دنیایی که كثرات، قلبمان را سنگین کرده و خروارها گرد و غبار محبتهای كاذب بر آن نشسته است.
شاید بگویی: آن روز شکایتشان را پیامبر و امام میگفتند؛ امروز ما این شكایت و صدها غم و اندوه دیگرمان را نزد كه بریم؟
اما بدان حضرات معصومین(علیهمالسلام) مماتشان عین حیاتشان است و اگرچه ظاهراً در بین ما نباشند، بر احوال تکتک ما نظارت دارند. قلب مبارک آنان ضربان نبض هستی است و به خاطر وجود ایشان است که هستی برپا مانده. این گونه است که نور سخنان و اعمال آن بزرگواران، تا ابد بر جان انسانها نقش بسته و هیچ سؤالی بیپاسخ نمیماند؛ منتها برای دریافت جواب باید سراغ قلب رفت. به فرمایش پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله):
«آنجا که خدا خیر بنده را بخواهد، واعظ و پنددهندهای در قلبش قرار میدهد.»[2]
اگر به اوامر حق عمل کنیم و قلب را نه تنها در میدان علم و دانستن، بلکه به میدان عمل بیاوریم و از اشتغالات دنیا رها کنیم، پندهایش را میشنویم. عمل قلب یعنی آن را در صحنۀ امتحانات الهی حاضر کنیم و میل و اندیشهاش را طبق ارادۀ خدا جهت دهیم؛ چراکه یار به قلب و اندیشۀ ما نظر دارد.
برگرفته از کتاب "قلب، عهد نامه الست"
[1]- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص167.
[2]- بحارالأنوار، ج70، ص327.
نظرات کاربران