شخصی از امام کاظم(علیهالسلام) در تفسیر آیۀ 31 سورۀ اعراف، سؤال کرد: "اِنّما حَرَّم رَبّی الفواحِشَ ما ظَهَر مِنها وَ ما بطن، فقال: إنّ القُران لَهُ ظَهرٌ و بَطن؛ فَجمیعُ ما حَرَّم الله فِی القُران هُوَ الظّاهِر و الباطِن مِن ذَلک أئمّةُ الجَور وَ جَمیعُ ما أَحَلَّ الله تعالی فِی الکتاب هُوَ الظّاهر و الباطن مِن ذَلِکَ أئمّةُ الحَقّ"[1]
"بگو ای پیامبر، خداوند تمام زشتیها را چه در ظاهر و چه در باطن حرام کرده است. امام فرمودند: قرآن ظاهری دارد و باطنی؛ هرچه که در قرآن حرام است ظاهری و باطنی دارد و از آن جلوات ائمۀ نار است و هر چه که خداوند در کتابش حلال کرده است، ظاهری و باطنی دارد و از آن امام حق است."
پس هر فعل ناشایستی که از فرد سر بزند، بیانگر آن است که باطن او با "امام نار" حرکت كرده است و هر عمل شایستهای، کمک گرفتن از "امام نور" در باطن را نشان میدهد. حال اگر کسی حتی به "امام نور"، محبّت داشته باشد، ولی در عمل، در مسیر زشتیها قدم بردارد، در باطن از "امام نار" تغذیه میشود و راه باطنی را بر ولایت و عنایت "امام نور" میبندد. بهخصوص اگر به توجیه امور خود بپردازد و علل زشتی اعمالش را به اسباب و علل خارجی نسبت دهد. به هر اندازه که انسان از درون خود غافل است و ریشۀ افعال، صفات و افکار خود را در درون خود نمییابد، "امام نور" کنار میرود و نمیتواند کاری در باطن برای فرد انجام دهد. در واقع اعمال عَرَضهایی هستند که در اثر تکرار جوهر میشوند و جوهر است که باقی میماند، نه عرض. وقتی که هر یک از ما به امام محبت و ارادت داریم، امّا در عمل، سلیقۀ خود و دیگران را به جای سلیقۀ امام، اِعمال میکنیم، جوهر وجود ما با جوهرۀ وجود امام متفاوت میشود. پس برای قرار گرفتن در کادر امام محبت داشتن کافی نیست بلکه باید ابتدا سیر درونی داشت و علم و معرفت نسبت به خود پیدا کرد و سپس به سیر ظاهری و عملی پرداخت.
برگرفته از کتاب "تأثیرامام در تعدیل عواطف"، صفحات 31 و 33.
[1]- اصول کافي، ج1، ص374
نظرات کاربران