معشوقی چون حسین(علیهالسّلام) آینه و جلوۀ زیباییهای ذات خداست. او آمده است تا ما انسانها را عروج دهد و اسباببازیهای دنیوی، اموال، اولاد و... را از ما بگیرد و با کوثر عشقش از تکاثر "ألهیکم التّکاثُر حتّی زُرتم المَقابر" برهاند. ولی ما بازیگران دنیا میخواهیم مدام او را پائین بکشیم و طبق امیالمان بچرخانیم!
او میخواهد نور و حقیقت وجودش را که همان اسماء حسنای الهی است به ما نشان دهد، اما ما اصرار داریم تا قد و قامتش را به تماشا بنشینیم. او میخواهد از می ناب سیرابمان کند، اما ما درپی یک قطره آب هستیم.
پس چه باید کرد؟
باید با عشق و محبّت، عینک خود و وهمیات خود را شکست، عینک معشوق را بر چشم نهاد تا دریافت که در وجود، غیر از یار نیست؛ "لیس فیالدار غیره دیار". معشوق، عقل مستفاد و عقل محض است و هر قدر عاشق، در وادی محبّت، عقلش کاملتر شود و از وهم و احساس و خیال دور شود، به زیباییهای محبوب و معشوق، معرفت بیشتری پیدا خواهد کرد و وجودش رنگِ جذبۀ حقیقی معشوق را خواهد گرفت. روحش از تلاطم در بستر خیالات و وهم دور شده، پُرصلابت و قوی خواهد شد و آنگاه از حقیقت عقلی و نورانی معشوق که اسماء الحسنای الهی است، بهرهمند شده، آنها را از درون خود به ظهور خواهد رساند.
برگرفته از کتاب "تأثیر امام در تعدیل عواطف"، جلد1، صفحات 126 و 127.
نظرات کاربران