همهٔ انسانها به حکم اینکه انسان هستند، از بدی بدشان میآید. پس اگر از کسی بدی سر زد، به جای اینکه بدمان بیاید و بدیاش را به او تذکر دهیم، به یاد داشته باشیم که همه انسانیم؛ پس وجه مشترکمان را در نظر بگیریم و بخشی از انسانیتی را که هم در او و هم در ماست، نشانش دهیم تا زیباییاش را ببیند و جذب آن شود.
مثل جریان آن کودک که بر لب بام بازی میکرد و هر لحظه ممکن بود پایین بیفتد. مادرش میدانست که اگر کودک را صدا بزند و بگوید: «برو عقب»، خطرش کمتر نیست؛ بلکه چهبسا باعث شود او بترسد یا لجبازی کند و جلوتر بیاید. برای همین، کودک دیگری را صدا کرد و او را به پشتبام برد. کودک اول وقتی او را دید، از لب بام کنار آمد تا با هم بازی کنند؛ چون همجنس خود را دیده و جذبش شده بود. به این ترتیب خطر برطرف شد.
این، برخورد کریمانه با خطاهاست. به جای اینکه کنار بایستیم و بگوییم: «داری میافتی»، صفات زیبایی را که درونش هست و به آنها تمایل دارد، نشانش دهیم. مطمئن باشیم که اگر به جای تذکر به دیگران، مراقب خود باشیم، نور کرامت ما به آنها نیز میرسد و دیر یا زود، بدیشان را کنار میگذارند.
برگرفته از بیانات استاد لطفی آذر
نظرات کاربران