(رمضان 86 – 22جلسه)
در جریان جنت اسماء و هبوط آدم، شنیدهایم که شیطان در جنت، شاهد تعلیم اسماء به آدم بود. اما از سر کبر و حسد، از درِ دشمنی با او درآمد و به دروغ، وعدهی خلود به او داد؛ و از این طریق، سبب هبوط او در زمین و قالب تن شد. اینجا بود که آدم، بزرگترین دشمن خود را شناخت.
در واقع، شیطان که راهی برای نفوذ به حقیقت انسان و تصرف در عمق جان او نداشت، وهم را تنها راه خود دانست؛ در وهم آدمی تصرف کرد و او را طوری فریفت که گمان کند باید در قالب ماده، جاویدان شود! و این گونه، او را چنان به امور مادی و جزیی مشغول ساخت که دیگر از توجه به جانش بازماند؛ تا جایی که حاضر شد طبیعتی را که راه اتصال او به غیب بود، طبق امیال خودش و نه نیازش، تغییر دهد!
شیطان از راه وهم با انسان، ارتباط برقرار کرد و با دراز کردن آرزوهای او، کاری کرد که برای برآوردن این آرزوها، مرتکب گناه شود. به این ترتیب، ارادهی انسان برای انجام اعمال شیطانی، فعال شد. اما خدا چه شد؟ آیا انسان را رها کرد؟ یا از او در برابر ترفندهای شیطان، محافظت نمود؟ اسلحههایی که در اختیارش قرار داد، چه بود؟ و...
پاسخ این سؤالها را با پیگیری بحث، در خواهیم یافت.
...اما گذشت، تا آنکه شیطان بزرگ بعد از رنسانس، تمدن اومانیسم و سکولاریسم را پایهگذاری کرد و انسانی را که آمده بود بندگی کند، به موجودی دنیامدار تبدیل ساخت که نداشتن دنیا از نداشتن آخرت، برایش سختتر شد و جذبهی جمال و کمال الهی را به جاذبهی مدرنیته و تکنولوژی فروخت و نتیجهاش جز سطحینگری، اضطراب، عجله، افسردگی و... نبود.
اما برای زمینهسازی ظهور حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) باید از این فرهنگ و تمدن، فاصله گرفت و از سطح دین به عمق آن رسید؛ چگونه؟ این مسئله در ادامهی بحث، بررسی شده است.
نظرات کاربران