بهار قرآن است و زمان قرائت؛ اما روشن است که منظور فقط قرائت ظاهرى نيست؛ بلكه تلاوت است.
تلاوت یعنی کتاب را پیشوا و مقتدای خود بگیریم و پشت آن مستقر شویم، از نورش بهره بگیریم و از احکامش استفاده کنیم. نه اینکه فقط مراقب جلد و کاغذ و خطّش باشیم، بلکه آن را به کلی نصبالعین خود سازیم و با آن بالا رویم تا همۀ مراتب وجودمان طبق برنامۀ قرآن ساخته و پرداخته شود. بدانیم کسی که در ظاهر قرآن بماند، به مراتب بالای وجودش راه نمییابد؛ اما کسی که در باطن برود، ظاهر را هم حفظ میکند.
در قرائت ممکن است دل راهرو نباشد؛ اما در تلاوت، دل با قرآن حرکت و سلوک میکند و به عوالم آن راه مییابد، در آیات بهشتی متنعّم میشود و در عذابها معذّب و دردمند میگردد. تلاوت، سفری باطنی است که با همگامی کشف و عقل و شریعت آغاز میشود. فرد با پناه بردن به ربوبیت خدا و رهایی از خودیها، به شهود و مظهریت جمال و جلال الهی میرسد و حقیقت قرآن از باطن او و مراتب وجود خودش برایش ظهور میکند. اینجاست که قرآن ناطق میشود.
میدانیم در سیر نزول، خدا آیینۀ انسان بوده و هرچه او داشته، در انسان نیز نمایان شده است. اما در سیر صعود، انسان باید آیینۀ خدا شود و داراییهای خداییاش را به ظهور رساند. در نزول، انسان خدا را دید و "بَلی" [2] گفت؛ در صعود، خدا باید انسان را ببیند که خدایی شده و این همان به نطق آوردن قرآن و نشان دادن حقایق آن در وجود است.
این نتیجه، تنها با تفسیر انفسی میسّر است. اینکه هرکس در رتبۀ خود، بدون قضاوت دربارۀ سلوک دیگری و بدون ردّ و نفی ظاهر آیات و شأن نزول آنها، حقایق قرآن را دریابد و خودش قرآن انسانی یا انسان قرآنی شود. تفسیر انفسی یعنی جانمان وارد جان و حقیقت قرآن شود و ببینیم که قرآن همواره همراه ماست؛ ما هم همراه آن شویم، عوالمش را در مراتب وجود خود بیابیم و مطابق برنامههایش حرکت کنیم.
..........
[1] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص109.
[2] اشاره به آیۀ 172، سورۀ اعراف (آیۀ الست).
نظرات کاربران