رجعت و تحقق وعدۀ الهی
در ادامۀ بحث «رجعت» (جلسۀ 24، 26 رمضان 1444) به تبیین موضوع «رجعت و تحقق وعدۀ الهی» میپردازیم.
برخی دلایل عقلی ضرورت رجعت را از آیات و روایات بررسی کردیم و در این جلسه به بیان برخی دیگر از این دلایل میپردازیم.
یکی از مقاصد اصلی آفرینش، رسیدن به کمال است.[1] لازمۀ رسیدن به کمال، فراهم بودن شرایطی است که در تاریخ بشر تاکنون این شرایط مهیا نشده است. از اموری که در رجعت محقق میشود، ظهور این هدف و تحقق وعدههای الهی در زمین است که با ظهور آینههای الهی (انسان کامل) اتفاق میافتد.
بیان روایات از تحقق وعدۀ الهی در رجعت
راوی میگوید از امام صادق(عليهالسلام) پيرامون آيۀ "وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا"[2] پرسيدم. حضرت فرمود: "الشَّمْسُ رَسُولُ اللَّهِ بِهِ أَوْضَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلنَّاسِ دِينَهُمْ"؛ مقصود از خورشيد، پيامبر اكرم(صلّىاللَّهعليهوآله) است كه خداوند عزّوجلّ به وسيلۀ او دين را براى مردم روشن میكند.
درخشیدن خورشیدِ رسولالله(صلّىاللَّهعليهوآله) در رجعت اتفاق میافتد. تاریخ نشان میدهد تا امروز این اتفاق نیفتاده است.
او مىگويد عرض كردم تفسير آیۀ "وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا"[3] چيست؟ فرمود: "ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ تَلَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ نَفَثَهُ بِالْعِلْمِ نَفْثاً"؛ قمر، اميرالمؤمنين(عليهالسلام) است كه پس از پيامبر اكرم(صلّىاللَّهعليهوآله) مىآيد و پيامبر(صلّىاللَّهعليهوآله) دانش را به كمال در او مىدمد.
راوى مىگويد: عرض كردم مقصود از آیۀ "وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا"[4] چيست؟ فرمود: "ذَاكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ الَّذِينَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَ آلِ الرَّسُولِ وَ جَلَسُوا مَجْلِساً كَانَ آلُ الرَّسُولِ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ فَغَشُوا دِينَ اللَّهِ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فَحَكَى اللَّهُ فِعْلَهُمْ فَقَالَ وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها"؛ امامان ستم هستند كه در برابر خاندان پيامبر(صلّىاللَّهعليهوآله) خودرأيى مىكنند و در جايى مىنشينند كه خاندان پيامبر(صلّىاللَّهعليهوآله) از ايشان به آن شايستهتر هستند و دين خدا را با ستم و ظلم میپوشانند و خداوند كار ايشان را حكايت كرده مىفرمايد: "وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا"
اولی و دومی و سومی، مبدأ ظلمت هستند. انسان برای بقا خلق شده، نه برای فنا. پس کسی که فنا را جای ماندن خود بداند و آن را طلب کند، در ظلمت است. نه دنیا و نه آنچه در آن است، نباید متعلق قلب انسان قرار بگیرد. درحالیکه اکثراً قلب ما به اموری تعلق دارد و آنها را جزء داراییهای خود میدانیم که فانی هستند. بنابراین با داشتن آنها خوشحالیم و از نداشتنشان ناراحت میشویم.
راوى مىگويد پرسيدم مقصود از آیۀ "وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا"[5] چيست؟ آن حضرت فرمود: "ذَلِكَ الْإِمَامُ مِنْ ذُرِّيَّةِ فَاطِمَةَ يُسْأَلُ عَنْ دِينِ رَسُولِ اللَّهِ فَيُجَلِّيهِ لِمَنْ سَأَلَهُ فَحَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلَهُ فَقَالَ وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها"[6]؛ مقصود از آن، امام بر حق از ذریۀ فاطمه(عليهاالسلام) است كه از دين رسول خدا(صلّىاللَّهعليهوآله) پرسش مىشود و آن را براى كسى كه پرسيده است روشن مىكند و خداوند از گفتار او حكايت مىكند.
روشن کردن دین خدا توسط امام زمان(عجلاللهفرجه) در رجعت اتفاق میافتد.
حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید: "أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ صَاحِبُ الْمِيسَمِ وَ أَنَا صَاحِبُ النَّشْرِ الْأَوَّلِ وَ النَّشْرِ الْآخِرِ وَ صَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ عَلَى يَدِي يَتِمُّ مَوْعِدُ اللَّهِ وَ تَكْمُلُ كَلِمَتُهُ وَ بِي يَكْمُلُ الدِّينُ."[7]؛ من بزرگترين جداکنندۀ حق و باطل و صاحب ميسم هستم و من صاحب انگيزش اول و انگيزش آخر و صاحب کرّات و دولت دوَل هستم و به دست من وعدۀ خدا تمام مىشود و كلمۀ او تكميل میگردد و به وسيلۀ من دين كامل مىشود.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: "كَأَنِّي بِالْقَائِمِ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ عَلَيْهِ قَبَاءٌ فَيُخْرِجُ مِنْ وَرَيَانِ قَبَائِهِ كِتَاباً مَخْتُوماً بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ فَيَفُكُّهُ فَيَقْرَؤُهُ عَلَى النَّاسِ فَيُجْفِلُونَ عَنْهُ إِجْفَالَ الْغَنَمِ فَلَمْ يَبْقَ إِلَّا النُّقَبَاءُ فَيَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ فَلَا يَلْحَقُونَ مَلْجَأً حَتَّى يَرْجِعُوا إِلَيْهِ وَ إِنِّي لَأَعْرِفُ الْكَلَامَ الَّذِي يَتَكَلَّمُ بِهِ."[8]
گويى من حضرت قائم(عليهالسّلام) را بر منبر كوفه مىبينم كه قبايى بر تن دارد و از جيب قباى خود نامهاى را كه به طلا مهر شده بيرون مىآورد و مهر را مىشكند و نامه را براى مردم مىخواند و در اثر شنيدن مضمون آن، مردمان همچون گلۀ گوسفند از پيرامون او پراکنده میشوند و كسى جز نقبا باقى نمیماند و او سخن ديگرى میگويد و مردمِ فرارى چون پناهگاهى نمیيابند به سوى آن حضرت باز میگردند، و البتّه من سخنى را كه او خواهد گفت مىدانم.
اینکه در زیارات و ادعیه میخوانیم؛ حضرت مهدی(عجلاللهفرجه) که میآید، دین جدیدی میآورد به این معنی نیست که نماز و روزه را عوض میکند، بلکه به معنی است است که نگاه جدیدی به انسانها میدهد. اگر امروز ریشۀ نگاه خود را توحیدی نکنیم نمیتوانیم آن حضرت و آن نگاه جدید را بپذیریم.
امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: "فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِيدٍ مِنَ السَّمَاءِ أَمَا إِنَّهُ لَا يُرَدُّ لَهُ رَايَةٌ أَبَداً حَتَّى يَمُوتَ."[9]؛ به خدا قسم گويا او را مىبينم كه در بين ركن و مقام با مردم براى امر جديد و كتاب جديد و سلطنت جديد كه از آسمان آمده بيعت مىگيرد. آگاه باشيد او تا زنده است لشكرش ابداً شكست نمیخورد.
رجعت و تحقق وعدۀ الهی در آیات قرآن
- پیروزی دین حق
"هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ"[10]
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
- نجات مؤمنین
"فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ. ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ"[11]
آیا آنها (چیزی) جز همانند روزهای پیشینیان (و بلاها و مجازاتهایشان) را انتظار میکشند؟! بگو: «شما انتظار بکشید، من نیز با شما انتظار میکشم!» سپس (هنگام نزول بلا و مجازات) فرستادگان خود و کسانی را که (به آنان) ایمان میآورند، نجات میدهیم و همین گونه، بر ما حق است که مؤمنان (به تو) را (نیز) رهایی بخشیم!
اگر رجعت نباشد، نجات مؤمنین چگونه اتفاق میافتد؟
- استخلاف مؤمنین
"وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ"[12]
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل میکند، آنچنان که تنها مرا میپرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقاناند.
فطرت انسان نمیتواند رجعت را از نظام عدل الهی بردارد.
- حکومت صالحان
"وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ"[13]
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»
خواستۀ فطری هر انسانی است که با استکبار مقابله و مبارزه کند؛ استکباری که در دنیا انسانهای بسیاری را از حق حیاتِ حتی حیوانیشان محروم کرده است.
- سیطرۀ متقین
"قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ"[14]
موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار میکند؛ و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!»
امام باقر(علیهالسلام) در توضیح این آیۀ شریفه میفرماید: "وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا"[15]؛ در كتاب على(علیهالسلام) آمده است: «همانا زمين از آنِ خداست و آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد، به ارث مىدهد و عاقبت، از آنِ پرهيزگاران است»؛ من و اهلبيتم همان كسانى هستيم كه خداوند زمين را به ما به ارث مىدهد و ماييم پرهيزگاران و زمين تماماً از آنِ ماست.
- نصرت رسولان
"إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ"[16]
ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا میخیزند یاری میدهیم!
راوی میگوید از امام صادق(علیهالسلام) دربارۀ این آیه سؤال کردم، آن حضرت فرمود: "ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فِي أَنْبِيَاءِ اللَّهِ كَثِيراً لَمْ يُنْصَرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قُتِلُوا وَ أَئِمَّةٍ قَدْ قُتِلُوا وَ لَمْ يُنْصَرُوا فَذَلِكَ فِي الرَّجْعَة"[17]؛ سوگند به خدا این رویداد در زمان رجعت رخ خواهد داد. آیا نمیدانی در میان پیامبرانِ خدا کسان زیادی بودند که در دنیا یاری نشدند و به قتل رسیدند و پیشوایانی هم بودند که کشته شدند، بی آنکه یاری شوند. پس این رویداد در زمان رجعت رخ خواهد داد.
- یاری حضرت علی(علیهالسلام)
"وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ"[18]
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)، پیمان مؤکّد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس رسولس به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکّد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.»
حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید منظور از یاری کردن در این آیه، یاری من است.
- انتقام
انتقام در فرهنگ توحیدی، شخصی نیست، بلکه برائت از استکبار و استکبارستیزی است. انتقام در فرهنگ دینی پاک کردن زمین از آلودگیهاست.
در روایت آمده است: حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: "وَا عَجَبَا كُلَّ الْعَجَبِ بَيْنَ جُمَادَى وَ رَجَبٍ"؛ شگفتا! بین جمادی و رجب [از فاصلۀ میان ماه جمادی و رجب واقعاً در شگفت هستم].
مردی برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین(علیه السلام)! این چیست که اینقدر از آن در عجب هستی؟ فرمود: "ثَكِلَتِ الْآخَرَ أُمُّهُ وَ أَيُّ عَجَبٍ يَكُونُ أَعْجَبَ مِنْهُ أَمْوَاتٌ يَضْرِبُونَ هَامَ الْأَحْيَاءِ"؛ مادرت به عزایت بنشیند چه چیزی عجیبتر از اینکه اموات شمشير بر سر احيا مىزنند؟
مرد پرسید: چه وقت این اتفاق میافتد؟ آن حضرت فرمود: "وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ كَأَنِّي أَنْظُرُ قَدْ تَخَلَّلُوا سِكَكَ الْكُوفَةِ وَ قَدْ شَهَرُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى مَنَاكِبِهِمْ يَضْرِبُونَ كُلَّ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ"[19]؛ سوگند به خدایى كه ميان دانۀ حبّه را شكافت و انسان را خلق نمود، گويا مىبينم كه در كوچههاى كوفه مىروند و شمشيرهاى كشيده را بر دشمنان خدا و رسول خدا و مؤمنان مىزنند و اشاره به آن قول الهى است كه فرموده: اى مؤمنان دوستى نكنيد با جمعى كه از آخرت مأيوساند چنانكه كفّار از زنده گشتن مردگان.[20]
"قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ. رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَإِنَّا عَلَىٰ أَنْ نُرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ"[21]
بگو: «پروردگار من! اگر عذابهایی را که به آنان وعده داده میشود به من نشان دهی، پروردگار من! مرا (در این عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!» و ما تواناییم که آنچه را به آنها وعده میدهیم به تو نشان دهیم!
در روایت است امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: به پيامبر(صلّىاللَّهعليهوآله) خبر رسيد؛ دو دسته از قريش گفته بودند: محمد چنين مىبيند كه اگر از دنيا رفت منصب جانشينى وى به خاندان او بازگشت میكند. پيامبر(صلّىاللَّهعليهوآله) سخنان آنها را به خاطر داشت تا روزى كه قريش در يک مجلس گرد آمده بودند. آنچه را پنهان میداشت بر زبان آورد و به آنها فرمود: شما جماعت قريش بعد از من كافر میشويد، سپس مرا در لشكرى از اصحاب خود مىبينيد كه شمشير كشيده بر روى و گردن شما فرود مىآورم.
در آن موقع جبرئيل نازل شد و عرض كرد: ... يا رسول اللَّه شما يک رجعت و علىبنابیطالب دو رجعت خواهيد داشت و وعدهگاه شما سلام است. ابانبنتغلب عرض كرد: قربانت گردم سلام كجاست؟ حضرت صادق(علیهالسلام) فرمود: سلام واقع در پشت كوفه است.[22]
جابر میگوید دربارۀ آیۀ "حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ"[23] از امام باقر(علیهالسلام) شنیدم که فرمود: "هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِذَا رَجَعَ فِي الرَّجْعَةِ"؛ منظور علیبنابیطالب است وقتی رجعت صورت میگیرد و ایشان به دنیا باز میگردد.
در روایت دیگر، جابر از امام باقر(علیهالسلام) نقل میکند که امام علی(علیهالسلام) دربارۀ آیۀ "رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ" فرمود: "هُوَ أَنَا إِذَا خَرَجْتُ أَنَا وَ شِيعَتِي وَ خَرَجَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَ شِيعَتُهُ وَ نَقْتُلُ بَنِي أُمَيَّةَ فَعِنْدَهَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمَيْنِ."[24]؛ او منم هنگامىكه با شيعيانم برگرديم و عثمانبنعفان با پيروانش از قبر خارج شوند و بنىاميه را به قتل برسانيم. در آن هنگام آنانى كه كافرند آرزو كنند كه كاش آنها نيز از قبل مسلمان شده بودند.
- هلاکت ظالمان
مهمترین جریان در رجعت، هلاکت ظالمان است.
امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: "لاَ بُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ صَمَّاءَ صَيْلَمٍ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ اَلشِّيعَةِ اَلثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ وَ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَرَّانَ حَيْرَانَ حَزِينٍ عِنْدَ فِقْدَانِ اَلْمَاءِ اَلْمَعِينِ كَأَنِّي بِهِمْ شَرَّ مَا يَكُونُونَ وَ قَدْ نُودُوا نِدَاءً يَسْمَعُهُ مَنْ بَعُدَ كَمَا يَسْمَعُهُ مَنْ قَرُبَ يَكُونُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى اَلْكَافِرِينَ"
به ناچار فتنه و آشوبى بسيار سهمگين و خونين روى خواهد داد كه هر نوع خويشى و دوستى از بين میرود و اين امر هنگامی است كه شيعه، سومين فرزندم را از دست میدهد؛ كه اهل آسمان و زمين بر او گریه میکنند و چه بسیارند مؤمنان اندوهگین و غمگین و جگرسوختهای که مانند تشنۀ آب از دست داده هستند. گويا آنان را مینگرم در هنگامى كه به تمامه از يافتن او مأيوساند. ناگهان ندایى برآيد كه همه از دور بشنوند چنان كه از نزديک شنيده شود. آن ندا رحمت بر مؤمنان و عقوبت بر كافران است.
راوی از آن حضرت میپرسد آن ندا چیست؟ امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: "يُنَادَوْنَ فِي شَهْرِ رَجَبٍ ثَلاَثَةَ أَصْوَاتٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ صَوْتاً أَلاٰ لَعْنَةُ اَللّٰهِ عَلَى اَلظّٰالِمِينَ وَ اَلصَّوْتُ اَلثَّانِي أَزِفَتِ اَلْآزِفَةُ يَا مَعْشَرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلصَّوْتُ اَلثَّالِثُ يَرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً نَحْوَ عَيْنِ اَلشَّمْسِ هَذَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ قَدْ كَرَّ فِي هَلاَكِ اَلظَّالِمِينَ"[25]؛ در ماه رجب، سه مرتبه از آسمان ندا داده مىشود؛ صوت اوّل عبارت است از «لعنت خداوند بر ظالمان.» صوت دوم اين است که «اى گروه مؤمنان! آنچه بايد نزديک شود، نزديک شده است.» در صداى سوّم، شخصى را آشكارا در سمت خورشيد میبينيد كه میگويد: «اين اميرالمؤمنين است که براى نابود کردن ظالمان به دنيا بازگشته است.»
[1]- منظور از کمال انسان متخلق شدن به صفات الهی نیست، بلکه برداشتن موانعی است که برای ظهور وحدت، حجاب هستند.
[2]- سورۀ شمس، آیۀ 1.
[3]- سورۀ شمس، آیۀ 2.
[4]- سورۀ شمس، آیۀ 4.
[5]- سورۀ شمس، آیۀ 3.
[6]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص50.
[7]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص98.
[8]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص167.
[9]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص235.
[10]- سورۀ توبه، آیۀ 33.
[11]- سورۀ یونس، آیات 102 و 103.
[12]- سورۀ نور، آیۀ 55.
[13]- سورۀ انبیاء، آیۀ 105.
[14]- سورۀ اعراف، آیۀ 128.
[15]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص407.
[16]- سورۀ غافر، آیۀ 51.
[17]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص65.
[18]- سورۀ آلعمران، آیۀ 81.
[19]- سورۀ ممتحنه، آیۀ 13.
[20]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص81.
[21]- سورۀ مؤمنون، آیات 93 تا 95.
[22]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص66.
[23]- سورۀ مؤمنون، آیۀ 77.
[24]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص64.
[25]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص289.
نظرات کاربران