رجعت و سورۀ شعرا
در ادامۀ بحث «رجعت» (جلسۀ 14، 14 رمضان 1444) به تبیین موضوع «رجعت و سورۀ شعرا» میپردازیم.
آغاز میکنیم با آرزوی قبولی اعمال و بندگیها در مسیر عبور از کثرت برای ظهور وحدت و با این امید که امسال پس از عمری سوزها و نالههای احساسی، واقعاً از هرچیزی که ما را به خود بسته، رها شویم و با گشودن گرههای کور کثرتی در قلبمان، به عالم توحید وارد گردیم و بفهمیم از خود، هیچ نداریم. پس اینقدر برای ادارۀ زندگیمان نقشه نکشیم و اینقدر علل و اسباب را در تنظیم زندگی دنیوی و اخروی خود مؤثر نبینیم.
البته این حرفها خیلی بزرگ است؛ اما دلیل نمیشود که آنها را فقط مفهومی بگیریم و در امور کوچک زندگی پیدا نکنیم. اغلب ما میپنداریم مسئول زندگی ناسوتی، خودمان هستیم و میخواهیم این مسئولیت را با حضور داشتن در کثرت، دست و پا زدن، برنامهریزی و إعمال سلیقۀ خود انجام دهیم. غافل از اینکه ما سرنوشت خود را با نگاهمان رقم میزنیم و همۀ تلاشهای ظاهریمان نیز با توجه به آن نگاه است که جهت میگیرد و تأثیر میگذارد.
اگر نگاهمان درست باشد، سرنوشت ما ظهور وحدت در کثرت خواهد بود و اگر غلط باشد، به اسارت در کثرت دچار خواهیم شد. هرگاه توانستیم از شئون و «من»هایی که برای خود ساختهایم، رها شویم و تدبیر و مدیریتی را که براساس این شئون در پیش گرفتهایم، کنار بگذاریم، تازه استارت ورود به عالم توحید را زدهایم. آنجاست که میفهمیم ما باید در زندگی نباشیم و بگذاریم او باشد و با هر مجرایی از جمال یا جلال که میفرستد، در زندگیمان کار کند.
البته کثرات هم ظهور حقّاند، نه شیطان؛ و اصلاً در شأن شیطان نیست که بتواند حقایق هستی را به صحنه بکشاند. ازاینرو اگر کثرات را به لحاظ وحدت و صرفنظر از اینکه به شخص ما سود یا زیان میرسانند، ببینیم، زیبا هستند. اما آنجا که آنها را مرکز و محور در نظر بگیریم، توهّم شیطانی میشوند و نمیگذارد نور وحدت را ببینیم.
دانستیم رجعت، تجلی فعل خدا در دنیاست؛ یعنی ظهور عشق و رحمت او در جلوۀ انسان کامل. که اگر نبود، هستی عبث به نظر میرسید؛ زیرا هدف خلقت در هیچ دورهای از تاریخ به ظهور نرسیده و نه جمال و رحمت حق، فراگیر شده، نه دین او در دنیا حاکم گشته، بلکه آنچه بشر تا کنون دیده و میبیند، نقص و ظلم بوده و هست.
درواقع دنیای کنونی به دست بشر، تحریف بنیادی شده و فعل الهی، این نیست که میبینیم. پس باید دورهای باشد که رحمت خدا آشکار شود تا تمام کسانی که در طول تاریخ، فطرتشان این نقص و ظلم را دفع کرده، به حق برسند و بتوانند حقیقت را بچشند. آن دورۀ شگفتانگیز، همان رجعت است.
در سیر بحث به بررسی سه سورۀ شعرا، نمل و قصص رسیدیم و دیدیم تنها راه نجات، سیر با این حقایق است تا صادقانه ببینیم کجای تاریخیم و صرفنظر از ادعاها، با روحیۀ کثرت زندگی میکنیم یا وحدت. مشترکات این سه سوره را بیان کردیم و گفتیم هرسه با موضوع «قرآن» آغاز میشوند. در ادامه به طور اختصاصی به سورۀ شعرا میپردازیم.
اولین محور این سوره پس از قرآن، تسلّی و تثبیت قلب پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) است که در آیات 3 تا 9 آمده است:
"لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ. إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ. وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضينَ. فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ. إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ. وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزيزُ الرَّحيمُ."
[ای پیامبر،] نزدیک است جان دهی از اینکه ایمان نمیآورند! ما اگر بخواهیم، نشانهای از آسمان برایشان نازل میکنیم که گردنشان در مقابل آن خاضع شود. اما هر ذکر تازهای از خدا بر آنان آمده، از آن روی گرداندهاند. همه را تکذیب کردند و به زودی اخبار آنچه استهزا مینمودند، به آنان میرسد. آیا نمیبینند چقدر گیاهان ارزشمند در زمین رویاندهایم؟ همانا در این، نشانهای است؛ ولی بیشترشان ایمان نمیآورند. و همانا پروردگارت عزیز و رحیم است.
توضیح آنکه هرچه معرفت انسان به توحید بیشتر باشد، بیشتر میخواهد پردۀ کثرت را کنار بزند؛ نمیتواند سرش را در بندگی خود پایین بیندازد و ببیند مردم، خدا را در کثرات میبینند. اینجاست که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) به عنوان عالیترین موحّد، با سوز دل برای هدایت مردم، از همه چیزش میگذرد و به اصطلاح، خود را میکُشد تا توحید به ظهور برسد.
او چنان غرق در معشوق واحد است و میخواهد او را نشان دهد که وقتی موفق نمیشود، باز خون دل میخورد و میخواهد از خود مایه بگذارد. اما خداوند به او خاطرنشان میکند که: «تقصیر تو نیست؛ هرچقدر هم بکوشی، نمیتوانی خورشید را به کورها نشان دهی! خورشید به همه تابیده و خدا فطرت را به همگان داده است؛ اما آنها خودشان نمیخواهند ببینند و با اختیار خود، خودشان را کور کردهاند. خواب نیستند که بشود بیدارشان کرد؛ خوابزدهاند، یعنی خود را به خواب زدهاند و حتی اگر بیدار شوند، به روی خود نمیآورند.»
مثل ما که همه، این معارف را میشنویم؛ اما همه در زندگیمان تأثیر ندارد. توحید، حرف نیست؛ نمیشود در ذهن و باور، موحّد بود و در عمل، به کثرات اصالت داد. روشها و قلبها باید نشان دهد که حقیقت توحید را دریافتهایم. اما خیلی از ما زندگی را ازآنِ خود میدانیم و میخواهیم به روش خود، آن را اداره کنیم. حتی در کوچکترین جزئیات، مقیّدیم همه چیز طبق میل و سلیقه و تحت نظارت ما پیش رود؛ اسمش را هم نظم و نظافت میگذاریم.
این، حرام و خلاف شرع نیست؛ اما نگاه توحیدی هم نیست و تعلق به کثرات را در قلب ما تثبیت میکند. اگر به توحید برسیم، قطعاً روش زندگیمان عوض میشود. نه لزوماً در ظاهر؛ اما نگاه و تعلقمان تغییر میکند. میفهمیم هرچیزی که ما را متوجه و مشغولِ خود کند، به همان اندازه از وحدت، دورمان میسازد؛ اگرچه مباح باشد.
مخاطبان پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) هم از نوعِ ما بودند. هر حرف نو و روش تازهای از جانب خدا به آنها میرسید، میشنیدند و عمل نمیکردند؛ برای همین قلبشان آن را از یاد میبرد، اگرچه در ذهنشان میماند. خداوند در این آیات، او را آرام میکند که بداند مشکل از آنهاست و درنهایت، با تذکّر رحمت بیکران خود، قلبش را مینوازد.
بخش دوم سورۀ شعرا، آیات 10 تا 68 است که ماجرای حضرت موسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسلام) را بیان میکند. او نیز مردم را به توحید دعوت میکرد و اگرچه مانور همیشه با باطل بوده، او به عنوان مظهر حق، در مقابل باطل میایستاد. اما بیشتر مردم نپذیرفتند و تنها کسانی که دعوتش را اجابت کردند، نجات یافتند؛ بقیه هم عذاب شدند.
خیلی از قوم بنیاسرائیل به حضرت موسی ایمان آوردند و با او همراه شدند. اما تا سختی و مشکلی پیش میآمد، از پا مینشستند و طلب کثرت میکردند؛ چه در ماده و چه معنا[1]. درواقع راحتطلب بودند و هم خدا را میخواستند، هم خرما را؛ و اینگونه بود که دستهدسته پراکنده شدند و تنها عدۀ کمی با موسی ماندند و مورد نصرت الهی قرار گرفتند.
این روحیهای است که هرکس با هر دینی ممکن است داشته باشد؛ یعنی اینکه در مسیر وحدت، دنبال کثرت باشد و به جای درکِ بودن خود، لوازمِ زندگیاش در دنیا را اصل بگیرد. چنین کسی نمیتواند به حقیقت توحید در قلب و عمل برسد و در ایمان به خدا و استعانت از او موحّد شود.
بخش سوم سوره، آیات 69 تا 104 و بیان ماجرای حضرت ابراهیم(علیهالسلام) است که قومش را به ترک بندگی بتها دعوت کرد. اما چرا پیامبر آخرالزمان باید این آیات را برای امت خود بخواند؟ زیرا آنها اگرچه بتهایشان را شکسته و مسلمان شدهاند، اما جلوات دیگری از همان بت در قلب و فکر و روحیهشان نفوذ کرده که بهمراتب بدتر از بت سنگی و شکستنش سختتر است.
این نوع بتپرستی را در سیر تاریخ و امتلاء ظلم در دنیا نیز میبینیم؛ آنجا که در برهههای مختلف، علم، صنعت، تکنولوژی، قدرت و... محور همه چیز شده و انسان به جای اینکه خدا را ربّ خود بگیرد، این جلوهها را طلب و نیاز اصلی خود و نیروی برترِ حاکم بر وجود و زندگیاش دیده است!
در ادامۀ سوره از آیات 105 تا 191 به ترتیب جریان حضرات انبیاء نوح، هود، صالح، لوط و شعیب(علینبیّناوآلهوعلیهمالسلام) آمده و درنهایت با اشاره به اعجاز قرآن، حکمت نزول این آیات بر قلب پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) را بیان فرموده: "...لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ"؛ تا امت خود را بیم و هشدار دهی که این اتفاقات برای آنان نیز میافتد و باید مراقب باشند.
میتوان گفت: باقی آیات سورۀ شعرا به نحوی تحریک مردم برای اجابت دعوت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) و دچار نشدن به عاقبت سایر امتهاست؛ زیرا امت آخرالزمان، استعداد تمام نقصها و تمام کمالات آنها را یکجا دارد و ازاینرو میتواند به تمام مراتب شقاوت یا سعادت برسد. پس با این سوره باید بدایات خود را در سرگذشت انبیاء و امتها بشناسند.
تمام امتهای گذشته که نتوانستند از کثرت عبور کنند، در همین دنیا قیامتشان برپا شد و عذاب الهی را دیدند. اما امت اسلام در دنیا عذاب نشدهاند و برای همین، آنها که بیشترین ظلم را کردهاند، برمیگردند تا بدترین عذابها را ببینند. از سوی دیگر، آنان هم که راه حق را رفتهاند، به برترین سعادتها میرسند و آخرین نصرت خدا را دریافت میکنند.
به طور خلاصه، نکتۀ غایی سورۀ شعرا، نجات حقمداران در طول تاریخ است و اینکه اهل نجات درنهایت، زمین را به ارث میبرند و به استخلاف میرسند. آفت این استخلاف نیز فساد در زمین و رویگردانی از وحی است، یعنی انحراف از حقیقت توحید و فریفتۀ مال و قدرت و سایر جلوات دنیا شدن؛ و راه رهایی از این آفت، قرار گرفتن زیر چتر اسلام است.
[1]- برای مطالعۀ مفصّل در اینباره به جلد سوم کتاب «معرفت نور تا عصر ظهور» و بحث «تفسیر سورۀ شعرا» از مؤلف رجوع شود.
نظرات کاربران