ظهور مقدمۀ رجعت
در ادامۀ بحث «رجعت» (جلسۀ 2، 2 رمضان 1444) به تبیین موضوع «ظهور مقدمۀ رجعت» میپردازیم.
وارد بحث رجعت شدیم و میخواهیم با بررسی رجوع حق یا همان رجوع کثرت از وحدت در سیر نزول و رجوع کثرت به وحدت در سیر صعود، عالمی به نام رجعت را در حرکت صعودی خود بشناسیم.
لازم به ذکر است که تجلیات حق، سه عالم، بیشتر نیست: ظهور حق، رجعت حق و قیامت.
در سیر نزول، ظهور کثرت، اتفاق افتاده؛ اما ظهور حق، نه. یعنی حق در ظهوراتش به اختفا رفته است. این ظهورات همان غیرالله است که حق نیستند؛ ولی جدای از حق هم نیستند؛ مانند سایهٔ شیء که از شیء جدا نیست.
اما آیا حق ظهور کرده که در ظهوراتش مخفی بماند؟
نظرات مختلفی دربارهٔ وحدت وجود در بین مکاتب عرفانی و کلامی وجود دارد. در این میان، براساس نظریهٔ وحدت شخصیه، حقیقت این است که خداوند هرگز از ظهوراتش نمیتواند منفک باشد؛ یعنی وحدت از کثرت جدا نیست و آن وحدت مطلق، در مراتب کثرت، حاکم است. در عین حال کثرات چه در نفس ما و چه در آفاق، فانی و هیچ هستند و به ذات خود استقلال ندارند.
همان که خداوند در قرآن میفرماید: "نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ"[1]؛ ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. یعنی خدا با نفس ما در تمام مراتب وجودی ما ازجمله قوا و حتی تارهای موی ما حضور دارد. لذا برای کوتاه کردن مو و ناخن هم آدابی قرار داده است.
حال اگر محبت هرآنچه به اعضا و قوایمان و امور فانی مربوط است در دلمان جای بگیرد و مبادی میل نفس ما شود نفس ما هم رو به عدم و فنا میرود و از وحدت یا همان خدا دور میشود؛ هرچند خدا از نفس ما هیچگاه دور نمیشود. لذا در روز قیامت بدترین انسانها هم در اوج عقل هستند و خدا را مییابند؛ هرچند نمیتوانند از این دریافت خود بهرهبرداری کنند. با این توضیحات وظیفهٔ ما در قبال کثرات این است که آنها را به دید ابزار و فانی بودن بنگریم و وحدت را در آنها بیابیم.
نتیجهٔ بحث اینکه حق در سیر نزولی در اختفاست و ظهور نکرده؛ هرچند هیچگاه از ظهوراتش انفکاک ندارد و با وحدتش در تمام مراتب هست. اما رنگ کثرت نگرفته و نفس ما را هم غافل از وحدت نگذاشته و ما را در سیر نزول با خود سیر داده و تمام اسمائش را آن به آن به او افاضه میکند. لذا در مسیر حرکت، هیچ عذر تقصیری برای ما نخواهد بود.
خدا با ما هست؛ ولی این اختیار را به ما داده که این همراهی خدا را نبینیم و این همان حجاب کثرت است که باعث میشود فانی را به جای باقی فرض کنیم.
انسان جسمانیةالحدوث است و روحانیةالبقاء؛ یعنی خدا با همهٔ خدایی اش در نفس انسان پنهان شده و با او هست تا انسان در مسیر حرکتش خدا را در تعین و تشخص خود پیدا کند. پس خواست خدا این نیست که در اختفا بماند. به این منظور اول باید ظهور اتفاق بیفتد و بعد هم رجعت. در امر ظهور تا فرج شخصی اتفاق نیفتد ظهور بیرونی اتفاق نخواهد افتاد؛ چراکه ظهور در آفاق، اتفاق افتاده است و خدا اولین تجلی خود را کرده و علی الاتصال هم خود را در آینهٔ این تجلی میبیند. این اولین ظهور خدا انسان کامل است و امروز در جلوهٔ امام زمان(ارواحنافداه) نمایان است؛ امام زمانی که موعود موجود است و به واسطهٔ ایشان خلق، هستی دارند و روزی میخورند.
آنجا که باید ظهور اتفاق بیفتد نفوس انسانهاست که در کثرات ماندهاند. پس ظهور باید در نفوس اتفاق بیفتد که آن را فرج شخصی مینامیم. آنچه در روایات هم به عنوان معرفت امام ذکر شده است اشاره به همین فرج شخصی دارد:
"مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً"[2]؛ هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
از امام رضا(علیهالسلام) دعایی برای امام زمان(ارواحنافداه) روایت شده که در آن عرضه میدارند:
"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ وُلاةِ عَهْدِهِ، وَ الأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ، وَ بَلِّغْهُمْ آمالَهُمْ، وَ زِدْ فِي آجالِهِمْ، وَ أعِزَّ نَصْرَهُمْ، وَ تَمِّمْ لَهُمْ مَا أَسْنَدْتَ إِلَيْهِمْ مِنْ أَمْرِكَ لَهُمْ"
خدایا بر والیان عهدش و امامان پس از او درود فرست و آنان را به آرزوهایشان برسان و در عمرشان بیفزا و پیروزیشان را نیرومند ساز و آنچه از دستوراتت را که به آنان مستند کردی برای آنان کامل کن.
این فراز نشان میدهد که ائمه(علیهمالسلام) با ولاة عهد فرق دارند. منظور از ائمهٔ بعد از امام زمان(ارواحنافداه) همان ائمهٔ معصومین هستند که بعد از ظهور، رجعت میکنند. منظور از «ولاة عهد» هم کسانی هستند که به عهد حضرات وفا کردند. این عهد همان است که انسانها در عالم ذر بستند که در زندگی دنیایی، کثرت را از وحدت جدا نکنند.
انبیاء الهی نیز ولاة عهد بودند و مانند حق که در ظهوراتش به اختفا رفت آنها نیز به اختفا رفتند. چنانکه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) از همان روز مبعث که ظهور تام الهی در نفس کلی اتفاق افتاد دچار مخالفت و دشمنی شد. حضرت علی(علیهالسلام) هم از همان روز غدیر به اختفا رفت و ظلم و جور منافقین در مدینه پایهریزی شد.
در ادامه هم میفرماید که آنچه را برای آنان سند کردی تمام کن. یعنی امام هست و ولایتش در هستی سریان دارد؛ اما در نفوس هنوز به تمام و کمال ظهور نکرده است.
پس یوم ظهور اتفاق افتاده؛ منتها منظور از یوم، روز و ماه و سال ما نیست؛ بلکه آنجاست که دین الهی از آدم به خاتم رسیده. تاجایی که گویا در حکومت امام زمان(ارواحنافداه) زندگی میکردند و مردم را هم به آن سو سیر میدادند.
اما ظهور در مسیر روحانیةالبقاء اتفاق نیفتاده؛ چون انسانها اینقدر موجود را دیدند که وجود از یادشان رفت. درحالیکه اگر وجود را همواره ببینند میفهمند که چیزی برای شادی و ناراحتی در دنیا وجود ندارد و آنچه که شاد است نفس انسان است؛ چون هست.
آنچه تحت عنوان ظهور حق در هستی اتفاق افتاده، یکی بیشتر نیست و آن ظهور حقیقت نوری حضرات معصومین(علیهمالسلام) است. همانها که جامع بودند و همانگونه که اسماء جمال را میشناختند به اسماء جلال الهی نیز معرفت داشتند و فریب ابلیس را نمیخوردند. چنانکه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: "مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ"[3] از آن زمان كه حق به من نشان داده شده هرگز در آن شک نكردم.
در نفوس هم همهٔ مردم غرق در کثرت نشدند؛ بلکه گروهی هستند که ولاة عهد حضرات هستند و با دید وحدت بین به کثرات نظر میکنند. وظیفهٔ ما هم همین است که حقیقت امام را در قلبمان بیابیم؛ همان حقیقت وحدتی که در کثرات ساری و جاری است.
در ادامه روایاتی را دربارهٔ ارتباط ظهور و رجعت بررسی میکنیم.
روایت است که امام صادق(علیهالسلام) به مفضّل فرمودند:
"یَا مُفَضَّلُ فَمِنْ أَیْنَ قُلْتَ بِرَجْعَتِنَا وَ مُقَصِّرَهً شِیعَتِنَا تَقُولُ مَعْنَی الرَّجْعَهً أَنْ یَرُدَّ اللَّهُ إِلَیْنَا مُلْکَ الدُّنْیَا وَ أَنْ یَجْعَلَهُ لِلْمَهْدِیِّ وَیْحَهُمْ مَتَی سُلِبْنَا الْمُلْکَ حَتَّی یُرَدَّ عَلَیْنَا قَالَ الْمُفَضَّلُ لَا وَ اللَّهِ وَ مَا سُلِبْتُمُوهُ وَ لَا تُسْلَبُونَهُ لِأَنَّهُ مُلْکُ النُّبُوَّهً وَ الرِّسَالَهً وَ الْوَصِیَّهً وَ الْإِمَامَهً"[4]
«احسنت ای مفضّل! رجعت ما را از کجا دانستی؟ شیعیان مقصّر ما میگویند: «معنی رجعت این است که خداوند سلطنت دنیا را به ما برمیگرداند و آن را برای مهدی ما قرار میدهد». وای بر آن شیعیان! کِی سلطنت از ما گرفتهشده که بخواهد به ما برگردد!؟» مفضّل گفت: «نه! به خدا سلطنتی که از جانب خدا به شما داده شده، از شما سلب نگردیده و سلب نخواهدشد؛ زیرا آن سلطنت، سلطنت نبوّت، رسالت، جانشینی پیامبر و منصب امامت است.»
اینکه میفرمایند ملک حضرات از ایشان سلب نشده که بخواهد به ایشان برسد، یعنی ظهور در آفاق اتفاق افتاده و حضرات به اذن الهی مالک تمام اسماء الهی هستند و اینگونه نیست که با ظهور، ملک به دست ایشان برسد. این دولت تحت عنوان ظهور حق همواره بوده و ولایت تکوینی از حضرات سلب نشده است. آنچه به طور اتم و اکمل ظهور نکرده ولایت تشریعی حضرات است. آن هم به این دلیل که یک سرنخ آن مردم هستند. ضمناً مهدی فقط امام زمان(ارواحنافداه) نیست؛ بلکه تمام حضرات، مهدی هستند.
امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: "إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ اَلدِّينَ دَوْلَتَيْنِ دَوْلَةَ آدَمَ وَ هِيَ دَوْلَةُ اَللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِيسَ فَإِذَا أَرَادَ اَللَّهُ أَنْ يُعْبَدَ عَلاَنِيَةً كَانَتْ دَوْلَةُ آدَمَ وَ إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ أَنْ يُعْبَدَ فِي اَلسِّرِّ كَانَتْ دَوْلَةُ إِبْلِيسَ وَ اَلْمُذِيعُ لِمَا أَرَادَ اَللَّهُ سَتْرَهُ مَارِقٌ مِنَ اَلدِّينِ"[5]
خداى عزّوجلّ دين را دو دولت قرار داده؛ دولت آدم و آن دولت خدا است و دولت ابليس. هنگامى كه خداوند اراده فرمايد كه آشكارا پرستش شود دولت آدم بر سر كار باشد و همين كه اراده فرمايد كه در پنهانى پرستش شود دولت ابليس بر سر كار آيد و آن كس كه فاش كند چيزى كه خداوند خواسته است پنهان باشد، از دين بيرون رفته (و خارج شده) است.
طبق این روایت دولت خدا ظهور کرده و زوال هم ندارد؛ اما ابلیس و نفوس جزئی که در مسیر ابلیس حرکت میکنند و نگاه مادی و کثرتی به هستی دارند بر این ظهور حق پرده انداختهاند. بنابراین دولت حق به اختفا رفته و دولت ابلیس آشکار شده که در آن خدا در پنهان و سری پرستش میشود. عبادت سری یعنی عبادت فردی در شرایطی که حق به اختفا رفته است.
اما چرا کسی که بخواهد فاش کند آنچه را که خدا خواسته پنهان باشد از دین خارج شده است؟ چون وقتی سرّ افشا میشود که نفوس استعداد حمل آن را داشته باشند. وگرنه همان دین نصفه و نیمه هم از دست میرود. لذا ائمه(علیهمالسلام) از جمله امام سجاد(علیهالسلام) هیچگاه اذن قیام ندادند و قیام تمام فرزندان امام حسن و نیز فرزند امام سجاد(علیهماالسلام) لوث شد و به پیروزی نرسید. حتی انقلاب امام خمینی(رحمةاللهعلیه) هم قیام نبود. بلکه طلب مردم بود.
نکتهٔ دیگر اینکه ظهور و رجعت یکی هستند و در رجعت اتفاق جدیدی نمی افتد. فقط زهوق بودن شوکت ابلیس و اصالت شوکت آدم آشکار میشود. در واقع ظهور و رجعت دو روی یک سکه هستند و اگر رجعت نباشد ظهور فایدهای ندارد و ناقص است.
چون در این صورت ظهور فقط برای عدهای آخرالزمانی است که در آن زمان زندگی میکنند؛ ظالمان آن زمان به دست حضرت مجازات میشوند و کسانی که درست حرکت میکنند هم زندگی خوشی خواهند داشت. پس تکلیف کسانی که پیش از آن در سایهٔ شر ابلیسی با آغوش باز مسیر ابلیس را پذیرفتند و یا در مقابل، کسانی که در مبارزه با حکومت ابلیسی از دنیا رفتند چه میشود؟! پس ظهور، لازمهٔ رجعت است و رجعت نتیجهٔ ظهور. در رجعت تمام انبیاء و اولیاء و نیز ظالمان برخواهند گشت تا هر کدام نتیجهٔ اعمالشان را ببینند.
اینکه خداوند میفرماید: "وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ"[6] منظور از متقین تمام کسانی هستند که از آدم تا خاتم در زمرهٔ هابیلیان و ابراهیمیان و موسویان و... در روی زمین زندگی کردند. تمام اینها در زمان رجعت باز خواهند گشت.
پس از نتایج رجعت، ظهور سلطنت ائمه(علیهمالسلام) است؛ وگرنه که ایشان همواره بر هستی ولایت تکوینی داشته و دارند. در رجعت، انبیاء و اولیاء تسلط تکوینی خود را در حیات تشریعی انسانها نشان خواهند داد.
چنانکه در این آیه نیز بیان شده:
"وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ"[7]؛ و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روى زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.
در این باره نقل شده که :
"نَظَرَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام إِلَی أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام يَمْشِی فَقَالَ: تَرَی هَذَا هـَذَا مـِنَ الَّذِيـنَ قـَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ"[8]
امام باقر(علیهالسلام) به حضرت صادق(علیهالسلام) نگاه کرد که راه میرفت، فرمود: اين را میبينی؟ اين از کسانی است که خدا میفرمايد: ما میخواهيم بر آن کسان که در زمين ناتوان شمرده شدهاند منت نهيم و پيشوايشان سازيم و وارث زمينشان کنيم.
اما آیا فقط حضرات برمیگردند؟ انبیاء الهی چطور؟
خداوند میفرماید:
"وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ ۚ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ"[9]
و خدا از پيامبران پيمان گرفت كه شما را كتاب و حكمت دادهام؛ به پيامبرى كه آيين شما را تصديق مىكند و به رسالت نزد شما مىآيد بگرويد و يارىاش كنيد. گفت: آيا اقرار كرديد و عهد مرا پذيرفتيد؟ گفتند: اقرار كرديم. گفت: پس شهادت دهيد و من نيز با شما از شاهدانم.
این آیه به زمان رجعت اشاره دارد که وقتی پیامبر خاتم(صلیاللهعلیهوآله) حاکمیت حق را ظهور دهد تمام انبیاء به یاریاش خواهند آمد. وگرنه در طی تاریخ، کدام پیامبر به یاری پیامبران پیش از خود رفته است ؟!
در جای دیگر هم خداوند میفرماید: "إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ"[10]
ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگى دنيا و در روز قيامت كه شاهدان براى شهادت بر پاى مىايستند، يارى مىكنيم.
اما میبینیم که هیچ یک از پیامبران نتوانستند هدف خود را به طور اتم و اکمل عملی کنند و همواره مغلوب هوامداران شدند. این یاری خدا در زمان رجعت به طور کامل نمود خواهد داشت.
همچنین خداوند میفرماید: "وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ"[11]
براى كسانى كه ستم مىكنند، باز هم عذابى است جز اين عذاب، ولى بيشترينشان نمىدانند.
منظور از این عذاب دیگر، عذابی است که غیر از عذاب قیامت و در زمان رجعت برای ظالمان درنظر گرفته شده است.
"وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا"[12]
و روزی که از هر امتی فوجی را گرد خواهیم آورد.
این آیه هم به رجعت برمیگردد که در آن از هر امتی ظالم و مستضعف برخواهند گشت؛ وگرنه که در قیامت حشر جمعی داریم و نه فقط حشر گروهی از مردم.
یکی دیگر از نتایج رجعت، بسترسازی برای قیامت کبری است که مردم آمادگی ورود به قیامت را پیدا کنند. در جلسات بعد در این باره بیشتر خواهیم گفت.
[1]- سورهٔ ق، آیهٔ ۱۶.
[2]- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد۱۸، صفحه۱۸۷.
[3]- حکمت ۱۸۴ نهجالبلاغه.
[4]- بحارالانوار، ج53، صفحه25.
[5]- الکافي، جلد۲، صفحه۳۷۲.
[6]- سورهٔ قصص، آیهٔ ۸۳.
[7]- سورۀ قصص، آیهٔ ۵.
[8]- اصول کافی، حدیث ۷۸۵.
[9]- سورۀ آل عمران، آیۀ 81.
[10]- سورهٔ غافر، آیهٔ ۵۱.
[11]- سورۀ طور، آیۀ ۴۷.
[12]- سورۀ نمل، آیۀ ۸۳.v
نظرات کاربران