24 رمضان - نقش غیب در ناسوت

نقش غیب در ناسوت

در ادامۀ بحث «انسان‌شناسی در قرآن» (جلسۀ شصتم،  24 رمضان 1435) به تبیین موضوع «  قلب ثابت» می‌پردازیم.

در ادامه‌ی بحث از نحوه‌ی ارتباط با دنیا و ناسوت، و نیز با توجه به بحث شب‌های قدر، در این جلسه بر آنیم تا شبهه‌ای را که ممکن است پس از دریافت این مطالب به ذهن متبادر شود، پاسخ گوییم. زیرا همیشه افراط و تفریط، خطر و آفت بزرگی است که می‌تواند یک مطلب صحیح و به‌حق را چنان به بیراهه بکشاند که فرد را به کلی از صراط مستقیم دور کند.

دانستیم که ما باید به عالم بالا نظر داشته باشیم و در دنیا، به لحاظ معنا و با خود بالایی خود حرکت کنیم. اما برداشت غلط، این است که گمان کنیم چون بالایی هستیم و مقصدمان هم بالاست، باید ناسوت را کنار بگذاریم و چون به سمت خدا حرکت می‌کنیم، خدا باید تمام امور دنیوی‌مان را معجزه‌وار انجام دهد و تمام موانع و مشکلات را از سر راهمان بردارد!

در حالی که ما به هر حال در ناسوت قرار گرفته‌ایم و خداوند هرگز سنت‌های ناسوتی خود را به خاطر هیچ کس عوض نمی‌کند. حتی امام و انسان کامل هم با ورود به دنیا، درگیر تضادهای ناسوتی می‌شود و در سیر زندگی مادی، بیمار و پیر می‌گردد؛ همچنین وظایف گوناگون ناسوتی دارد و از نماز و روزه، بی‌نیاز نیست. لذا می‌بینیم در سیره‌ی انبیاء و اولیاء(علیهم‌السلام) نیز به جز مواردی اندک که معجزه و کرامت بوده و دلیل خاص داشته، تخلّفی از قوانین ناسوتی رخ نداده است.

بر این اساس، شریعت هم برای تعدیل بُعد ناسوتی ماست، نه برای اینکه وظایف ناسوتی را از ما بگیرد! لذا کسانی که برای عروج معنوی، ترک خور و خواب و زن و فرزند می‌کنند و در گوشه‌ای دور از خلایق، سکنٰی می‌گزینند، درک درستی از دین ندارند و روش زندگی‌شان به هیچ وجه، مورد تأیید اسلام نیست.

بنابراین از بالا به پایین نگاه کردن، معنای دیگری دارد و آن اینکه: اعتقاد و باور ما، این باشد که معبودی جز خدا و مؤثری جز او نیست و همه‌ی نیروها و قوّت‌ها از اوست؛ اما در عین حال در باب وظیفه‌ی ناسوتی بدانیم که خدا ما را ملزم به استفاده از اسباب و علل کرده است: "أبَى اللهُ أنْ یجْرِی الأشْیاءَ إِلَّا بِأسْبَابٍ"[1]. و تمام اسمائی که در دعای جوشن کبیر می‌خوانیم، اسباب و عللی هستند که باید به آن‌ها دست بزنیم. البته خداوند به ما، عقل و قدرت تمییز بین آن نگرش توحیدی و این کنش ناسوتی را نیز داده است.

پس به عنوان مثال، وقتی بیمار شدیم، نباید از خدا بخواهیم معجزه‌وار ما را شفا دهد؛ بلکه باید از طریق اسباب و علل، به دنبال شفا باشیم. یعنی به طبیب، مراجعه کنیم و دارو مصرف نماییم؛ اما در اعتقاد خود، باور داشته باشیم که در طبیب و دارو نیز خداست که کار می‌کند و ما را شفا می‌دهد.

توکل، همچنین به این معنا نیست که در خانه بنشینیم تا خدا روزی‌مان را از غیب برساند؛ بلکه توکل، در حوزه‌ی بینش و عقیده، تعریف می‌شود و وظیفه‌ی ناسوتی ایجاب می‌کند که برای کسب روزی، کمر همّت را ببندیم و اقدام عملی کنیم؛ اگرچه می‌دانیم خداست که از طریق این کار، به ما روزی می‌رساند.

پس با نگاه غیبی زندگی کردن، به این معنا نیست که کارهای خود را با کرامت و معجزه پیش بریم! معجزه، فقط برای اثبات نبوت بوده و منظور از آن هم، خرق عادت است، نه خرق علت؛ چون هیچ معجزه‌ای بدون علت نیست، فقط علتش ورای ماده است، تا نبی بتواند کاری انجام دهد که دیگران از انجام آن، عاجز باشند.

در تاریخ انبیاء می‌بینیم که هر نبی، وحی خود را متناسب با اوج دانش و تخصص همان زمان ارائه می‌داده است. به عنوان مثال در زمان حضرت عیسی(علی‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السلام) علم پزشکی بسیار پیشرفته بود و او می‌بایست کاری می‌کرد که متخصص‌ترین اطباء، از انجام آن عاجز بودند -مثلاً کور را بدون دارو درمان می‌کرد-؛ تا مردم باور کنند که آنچه او آورده، وحی است و این اعتقاد در آن‌ها محکم شود که تأثیر دارو از غیب است؛ نه اینکه بخواهند از این به بعد، بی دارو درمان کنند!

اولیاء هم کرامت دارند؛ اما آنان نیز با کرامت، زندگی نمی‌کنند و نمی‌خواهند با کرامت، کارهای دنیایی خود و مردم را پیش برند؛ بلکه فقط در موارد خاص به اذن خدا، این قدرت را نشان می‌دهند، تا رابطه‌ی ناسوت و غیب را نشان دهند. برخلاف مدّعیان عرفان‌های کاذب هم، هرگز برای آن، حساب باز نمی‌کنند. هدف آنان این است که عقل مردم را فعال کنند تا بفهمند اعجاز و غیب، فقط برای مواردی نیست که از اسباب مادی ناامید می‌شوند؛ بلکه در تمام اسباب مادی نیز، غیب است که اثر می‌دهد. پس حتی آب خوردن هم، اعجاز است و از غیب، تأثیر می‌دهد، نه از خودش. ما هم باید با همان نگاه غیبی، دست به اسباب بزنیم.

ائمه(علیهم‌السلام) عین اسماء بودند و می‌فرمودند: "نَحْنُ وَ اللهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى"[2]؛ اما آنان نیز اسماء را متناسب با عالم ناسوت، خرج می‌کردند. اصحاب ایشان هم می‌دانستند که امام در ناسوت، ناسوتی زندگی می‌کند و از او توقع نداشتند که با قدرت خود مشکلات دنیایی آنان را حل کند.

پس نتیجه‌ی درست، این است که ما بفهمیم در درون خود، سرمایه‌ای به عظمت تعلیم اسماء الهی داریم؛ اما باید این سرمایه را در هر عالمی متناسب با قوانین همان عالم، به کار بریم. مثل پول که باید در میادین مختلف، به تناسب نیاز خرج شود. جیب ما، پر از اسماء الهی است؛ اما باید آن‌ها را در ناسوت، ناسوتی خرج کنیم. به عنوان مثال، قرار نیست وقتی گرسنه‌ شدیم، فقط بگوییم "هو الرّزاق" و بنشینیم تا از غیب، مائده‌ی آسمانی برسد! بلکه باید برای به دست آوردن غذا، در دنیا حرکت و تلاش کنیم و بخریم و بپزیم و بخوریم. و در این بین، بینش توحیدی یعنی روزی‌رسان و سیرکنندگی غذا را از خدا ببینیم.

چنان‌که خداوند، استفاده‌ی درست و توحیدی از نعمات مادی را این گونه بیان می‌فرماید:

"یا أیهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِی الأرْضِ حَلالاً طَیباً..."[3]

ای مردم، از آنچه در زمین است، حلال و طیّب بخورید.

یعنی اولاً خودتان بخورید، نه اینکه بنشینید و بگویید: خدایا، بخوران! ثانیاً از مواد زمینی یعنی از ناسوت بخورید. حلال خوردن نیز به فعل و کنش برمی‌گردد، یعنی اسم رزّاق را در مسیر رضای خدا و در چارچوب شریعت، خرج کنید و اسباب آن را به کار گیرید. طیّب بودن روزی هم، یعنی در تمام این تلاش و خوردن، نگاه توحیدی داشته باشید و حق را ببینید.


[1]- الكافی، ج1، ص183 : خداوند، إبا دارد از اینکه کارها را بدون اسباب، جاری کند.

[2]- الكافی، ج1، ص144 : به خدا، ما اسماء حسناییم.

[3]- سوره بقره، آیه 168.



نظرات کاربران

//