وحدت و کثرت، محکم و متشابه
در ادامۀ بحث «انسانشناسی در قرآن» (جلسۀ شصت و ششم، 5 شوال 1435) به تبیین موضوع «وحدت و کثرت، محکم و متشابه» میپردازیم.
از غربت آدمی در دنیا گفتیم و دانستیم انسان امروز، بیش از هرچیز، به بینش توحیدی و صحیح نسبت به خدا، خود و هستی نیاز دارد. در تداوم همین بحث، آیاتی از سورهی مبارکهی آل عمران را بررسی میکنیم که بینش درست به هستی را معرفی میکند. این سوره پس از حروف مقطعه، با توحید و حقیقت وحدت وجود آغاز میشود:
"اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ."[1]
یعنی فقط اوست که زنده است. البته نه به این معنی که کلّ هستی مرده؛ بلکه قوامش به ذات اقدس اله است. همان طور که قوام شربت، به آب و شکر است و اگر شکر و آب را از آن بگیریم، چیزی باقی نمیماند. قوام کلّ هستی هم به خداست و هستی از خود، ذات مستقلی ندارد؛ بلکه ذاتش اسماء الهی است. و کسی که این حقیقت را درک کند، هرگز دچار خودی نمیشود؛ چون میداند فقط خدا قائم به ذات است و بقیه، ظهور او و قائم به او هستند.
پس شناخت درست از خود، فقط این است که انسان بداند ظهور خداست و وجود مستقلی ندارد؛ همان طور که ساقه، برگ و میوهی درخت، ظهور درخت هستند، به این شرط که ریشه را بشناسند و اتصال خود را با آن حفظ کنند. اما اگر خود را از ریشه جدا کنند و فکر کنند میتوانند بدون ریشه به حیات ادامه دهند، دچار توهم شدهاند و جز نابودی، در انتظارشان نیست. به همین وزان، کسی که خود را مستقل از خدا ببیند، دچار توهم شده و حقیقت را پوشانده است؛ که این، اصل کفر است.
پس فاصلهی کفر و ایمان، بینش و معرفت است، نه عمل؛ و چه بسیار نمازگزارانی که کافرند! مثل سپاه ابنزیاد و عمربنسعد که شاید صورت نمازشان با نماز جبههی حسینی فرق نداشت؛ اما آنان در چاه "منِ" خود نماز میخواندند و اینان در آسمان ملکوت. لذا آنان در مقابل ایمان مجسّم ایستادند و کفر مجسّم شدند.
"إِنَّ اللهَ لایخْفَی عَلَیهِ شَیءٌ فِی الأرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ."[2]
هیچ ذرهای در تمام عالم هستی، از خدا غافل نیست؛ تمام حول و قوهی ما، از خداست و او حتی نیات قلبی ما را که بر خودمان پوشیده است، میداند. و به راستی کسی که به این بینش برسد، چگونه میتواند غیر خدا را ببیند و مرتکب گناه شود؟! البته ما میتوانیم از خدا غافل باشیم؛ اما او، آنی و لحظهای از ما غافل نیست. همان طور که ریشه هرگز نمیتواند از اجزای درخت، غافل باشد؛ وگرنه آنها میخشکند و از هستی ساقط میشوند.
"هُوَ الَّذی أنْزَلَ عَلَیكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ..."[3]
ظاهر آیه میگوید دو گروه آیات محکم و متشابه در قرآن وجود دارد. آیات محکم، همان نص است که فقط یک برداشت میتوان از آن داشت. اما آیات متشابه، دوپهلو هستند و ممکن است برداشتهای مختلفی از آن شود؛ و تنها راه هدایت، این است که آیات متشابه، با آیات محکم، تفسیر شوند.
اما در تفسیر انفسی میتوان گفت منظور از محکمات، اصل و ریشهی وجود است و مقصود از متشابهات هم کثرات هستند و تنها کسی هدایت مییابد که تمام این کثرات را با آن وحدت، تعبیر کند و بداند تمام جلوات ناسوت، ریشه در یک حقیقت دارند. متشابه یعنی چیزی که شبیه به اصل خویش است؛ پس وجود شبیه، گواه وجود اصلِ آن است. بنابراین خود کثرات، نشان از وجود وحدت دارند.
اما انسانها در برخورد با کثرات، دو دسته هستند:
"...فَأمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأویلِهِ وَ ما یعْلَمُ تَأویلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یذَّكَّرُ إِلاَّ اُولُوا الألْبابِ."[4]
گروهی هستند که میل به کثرات دارند و از متشابهات، پیروی میکنند؛ خدا را مفهومی میشناسند و به کثرات، جدای از وحدت، دل بستهاند. مثل اینکه باغبان، ریشه را رها کند و صرفنظر از ریشه، به شکوفه، دل ببندد و جوانه زدن و پژمرده شدن شکوفه، شاد و غمگینش کند!
حال بیایید در امیال خود، جستجو کنیم و ببینیم ارتباط ما با کثرات اعمّ از داشتهها و افراد، چقدر ولایی و ریشهای است و چقدر دنیوی؟ به عنوان مثال اگر فرزندمان بیمار شود، بیشتر غمگین میشویم و به تکاپو میافتیم، یا اگر گناه کند؟! این، محکی است که نشان میدهد ما به محکمات دل بستهایم، یا به متشابهات.
اما گروه دوم، کسانی هستند که به ریشه، دل بستهاند و لذا باکی از خزان و زمستان ندارند؛ چون میدانند این خشکی و بیثمری، گذراست و وقتی ریشه هست، درخت خشک، دوباره سبز میشود و میوه میدهد. اینان که با صفت والای "راسخون فی العلم" توصیف میشوند، میدانند همهی کثرات، ظهورات یک حقیقت واحدند و به بقای آن حقیقت، باقی؛ و دعایشان این است که پس از معرفت به حقیقت وحدت، هرگز قلبشان به دنیا متمایل نشود و در اسیر کثرات نگردند:
"رَبَّنا لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ."[5]
سپس خداوند بر این نکته تأکید میکند که دیدن و دل بستن به کثرات بدون وحدت، یا همان نگاه کفرآلود به هستی، هرگز انسان را سیراب و بینیاز نخواهد کرد:
"إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أمْوالُهُمْ وَ لا أوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَیئاً وَ اُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ."[6]
و جلوات کثرتی دنیا، در آیات بعد، برشمرده میشود:
"زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ."[7]
البته زن و فرزند و مال و هرچه در این آیه آمده، ظهورات حقتعالی هستند و فینفسه هیچ کدام بد نیستند؛ اما "حبّ" مستقل به آنها مذموم است. لذا اگر ما این کثرات را به لحاظ حق دوست بداریم، نه تنها بد نیست، بلکه عبادت است. اما هرچه را به لحاظ هوای نفس خود دوست بداریم، قلبمان را سنگین میکند و راه عروجمان را میبندد.
اما متأسفانه ما حتی بیشتر خوبیهایمان هم، از روی هوای نفس است؛ چه رسد به بدیها! شاهد این مطلب نیز آنکه تا جایی خوب هستیم که برایمان راحت و مفید باشد؛ اما جایی که خواست خدا با خواست ما یکی نباشد و مجبور شویم برای خدا، از منافع خود بگذریم و متحمل سختی شویم، پا پس میکشیم و دیگر نمیتوانیم خوب باشیم. غافل از آنکه این گونه خوب بودن، همان حبّ شهوات است.
[1]- سوره آل عمران، آیه 2.
[2]- سوره آل عمران، آیه 5.
[3]- سوره آل عمران، آیه 7 : اوست كسی كه این كتاب را بر تو فرستاد؛ پارهای از آن، آیات محكم هستند که اساس كتاباند و [پارهای] دیگر، متشابهاتاند.
[4]- سوره آل عمران، آیه 7 : اما كسانی كه در دلهایشان انحراف است، برای فتنهجویی و طلب تأویل [به دلخواه خود] از متشابه، پیروی میكنند. در حالی که تأویل آن را جز خدا و راسخون در علم نمیدانند؛ میگویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست؛ و جز خردمندان، كسی متذكر نمیشود.
[5]- سوره آل عمران، آیه 8 : پروردگارا، دلهای ما را بعد از آنكه هدایتمان كردی، منحرف مگردان؛ و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، که همانا تو بخشندهای.
[6]- سوره آل عمران، آیه 10 : همانا كسانی كه كافر شدند، اموال و فرزندانشان، آنان را از خداوند، بینیاز نمیکند و آنان خود، آتشگیرهی دوزخاند.
[7]- سوره آل عمران، آیه 14 : حبّ شهوات از زنان و فرزندان، اموال هنگفت از طلا و نقره، اسبهای ممتاز، چهارپایان و زراعت، در نظر مردم، زینت داده شده است؛ اینها سرمایهی زندگی دنیاست و سرانجام نیك، نزد خداست.
نظرات کاربران