زمین و آسمان وجود
در ادامۀ بحث «انسانشناسی در قرآن» (جلسۀ سوم،14 ربیعالأول 1435) به تبیین موضوع «زمین و آسمان وجود» میپردازیم.
دانستیم انسان، دو بٌعد جسمانی و روحانی دارد و به دنیا آمده است تا کمالات روح را از مجرای جسم، ظهور دهد. در واقع انسان، جامع تمام مراتب نازل و عالی است و لذا قدرت نفوذ به تمام آنها را دارد؛ چنانکه میبینیم در عالم ماده، تا اعماق زمین و آسمان، نفوذ پیدا کرده است. بلکه او باید با تمام عوالم، ارتباط داشته باشد؛ وگرنه نمیتواند رشد کند و نیازهایش را برطرف نماید.
اما هدف از این خلقت جامع انسان، چه بوده؟ با اینکه خدا، هیچ نیازی نداشته است!
در واقع انسان، همین را خواسته و خدا تمام عوالم را برای او خلق کرده و مسخّر او قرار داده تا اسمائش، از این آیینهی جامع به ظهور رسند. چنانکه در حدیث قدسی فرموده است:
"عَبْدِی، خَلَقْتُ الأشْیاءَ لِأجْلِکَ وَ خَلَقْتُکَ لِأجْلِی..."[1]
بندهام، همه چیز را برای تو و تو را برای خودم خلق کردم.
حضرت علی(علیهالسلام) در خطبهی 91 نهجالبلاغه میفرماید:
"فَلَمَّا مَهَدَ أرْضَهُ وَ أنْفَذَ أمْرَهُ، اخْتَارَ آدَمَ خِیَرَةً مِنْ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُ أوَّلَ جِبِلَّتِهِ، وَ أسْكَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ أرْغَدَ فِیهَا اُكُلَهُ، وَ أوْعَزَ إلَیهِ فِیمَا نَهَاهُ عَنْهُ، وَ أعْلَمَهُ أنَّ فِی الإقْدَامِ عَلَیهِ، التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیَتِهِ وَ الْمُخَاطَرَةَ بِمَنْزِلَتِهِ؛ فَأقْدَمَ عَلَى مَا نَهَاهُ عَنْهُ، مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ؛ فَأهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ، لِیَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ، وَ لِیُقِیمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ..."
پس هنگامی که زمین را آماده کرد و امرش را جاری ساخت، آدم را از بین خلقش برگزید و او را اول جبلّتش قرار داد، در بهشتش ساکن کرد، روزی و طعام داد و آنچه را از آن نهیاش کرده بود، سفارش کرد و به او نشان داد که انجام آن، رفتن به سوی نافرمانی و خطری برای منزلتش است. [با این حال، آدم] به آنچه نهی شده بود، اقدام کرد، طبق علمی که داشت؛ پس خداوند، او را بعد از توبه، هبوط داد تا با نسلش، زمین را آباد کند و با او بر تمام بندگانش، اقامهی حجت نماید.
آری؛ زمین، به آدم آسمانی، آباد میشود؛ و همواره به برکت وجود نسل آدم در ذرّیهی حضرت محمد(صلّیاللهعلیهوآله) بوده که برپا مانده و در شرایط گوناگون، از هم نپاشیده است. آنان حجت خدا هستند که در حقیقت، ثمره و پرورشیافتهی او و سبب اتصال زمین و آسماناند و اگر نباشند، مخلوقات نمیتوانند با خالق، ارتباطی داشته باشند.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
"هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الأرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوٰى إلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ. وَ إذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إنِّی جاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلیفَةً قالُوا أتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إنِّی أعْلَمُ ما لاتَعْلَمُونَ."[2]
هماوست که آنچه را در زمین است، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت، آنها را به هفت آسمان، تسویه کرد و او به هر چیز، آگاه است. و هنگامی که پروردگارت به ملائکه فرمود: همانا من در زمین، خلیفهای قرار میدهم؛ گفتند: آیا کسی را در آن میگذاری که فساد میکند و خون میریزد؟ در حالی که ما تو را به حمدت، تسبیح میگوییم و تقدیس میکنیم! فرمود: همانا من چیزی میدانم که شما نمیدانید!
میبینیم که خداوند قبل از بیان جعل خلافت آدم، به خلقت آسمان و زمین پرداخته است. سماء از ریشهی "سمو" به معنی رفعت و بلندی است؛ چه ارتفاع مادی و چه رفعت وجودی و معنوی. منظور از زمین هم، عالم ناسوتی و مبدأ بُعد مادی است. و باید بدانیم نه تنها طبیعت منفصل، زمین و آسمان دارد، بلکه مراتب وجود انسان نیز زمین و آسمان دارد.
زمین، همان بُعد مادی انسان است. سماء وجود او نیز، هفت رتبه دارد که عبارتاند از: ملکوت ارضی یا همان قوای نفسانی؛ عالم نفس ناطقه که شبه تجرد است و هم نظر به ماده دارد، هم نظر به معنا؛ عالم قلب، عالم عقل، عالم سرّ، عالم روح و عالم خفا.
این هفت آسمان، هفت رتبه از ارتباط عالم بالای ما با عالم پایین ماست. اما درست مثل کودکی که به وقتی دنیا میآید، چشم و گوش و زبان و همه چیز دارد؛ ولی باید به عالمش وارد شود، تا آنها را ادراک کند. مثلاً وقتی ببیند، تازه میفهمد چشم و دیدن یعنی چه؛ یا وقتی بشنود، شنیدن را درک میکند. ما هم تمام این عوالم را داریم؛ اما تا وارد آنها نشویم و فعالشان نکنیم، به ادراکشان نمیرسیم و اگر این گونه به فردای قیامت وارد شویم، در آتش حسرت میسوزیم. زیرا فردا عالمی است که باید از قلب و سرّ و روح، استفاده کنیم؛ اما چون ادراک نکردهایم، نمیتوانیم و لذا سرت میخوریم!
این است که حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید:
"سَلُونِی عَنْ طُرُقِ السَّمَاءِ، فَإنِّی أعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ الأرْضِ."[3]
راههای آسمان را از من بخواهید، که همانا من آن را از راههای زمین، بیشتر میشناسم.
اما افسوس که از او، راه آسمان را نخواستند، مگر اندکی! همه یا مال خواستند، یا مقام و موقعیت، یا سایر جلوات زمین را! فقط امثال سلمان و مقداد و ابوذر بودند که سراغ آسمان را از او میگرفتند و علی(علیهالسلام) هم به حق، راه آسمان را نشانشان داد و البته آنان را برد و به مقصد رساند.
امروز هم همین است! راستی ما از امام زمانمان چه میخواهیم؟ به زیارت که میرویم، چه میخواهیم؟ زمین یا آسمان؟ خانهام، دخترم، دامادم، مادرم، مالم، موقعیتم، مدرکم و...، یا قلب و روح و سرّ را! پس چطور انتظار داریم امام بیاید؟! او آمده تا آسمان را به ما بدهد؛ زمین را هم اگر داد، آسمانیاش را بدهد. ولی ما، دنیا را که از دنیا میگیریم؛ آخرت هم که از قلب به بعد را نمیخواهیم! پس امام را برای چه میخواهیم؟!
إنشاءالله در ادامه، جایگاه خود به عنوان انسان و ارتباط آن با جایگاه امام به عنوان خلیفهی کامل الهی را خواهیم شناخت؛ باشد که زین پس، همان چیزی را از او بخواهیم، که او برایمان میخواهد؛ إنشاءالله.
[1]- الجواهر السنیة؛ كلیات حدیث قدسی، ص710.
[2]- سوره بقره، آیات 29 و 30.
[3]- نهج الحق و كشف الصدق، ص240.
نظرات کاربران