صراط 04- همه در احاطه‌ی خدا

همه در احاطه‌ی خدا

در ادامۀ بحث «انسان‌شناسی در قرآن» (جلسۀ سی،  6 جمادی الثانی 1435) به تبیین موضوع «همه در احاطه‌ی خدا» می‌پردازیم.

خداوند در آیه‌ی سوم سوره‌ی انسان می‌فرماید:

"إنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً."

همانا ما او را به راه هدایت کرديم؛ خواه شاكر باشد يا ناسپاس.

بنا بر این آیه، انسان در انتخاب راه، مجبور نیست و خودش تعیین می‌کند به چه راهی برود؛ حتی راه شقاوت که مورد رضایت خدای متعال نیست! اما ممکن است این سؤال ایجاد شود که: مگر خدا بر همه چیز، احاطه ندارد و همه چیز در حیطه‌ی قدرت و تسلط او اتفاق نمی‌افتد؟ پس چگونه کسی می‌تواند به راهی برود که مورد رضایت خداوند نیست؟

در پاسخ باید بگوییم احاطه‌ی الهی، با اختیار انسان و قدرت گزینش او ظهور پیدا می‌کند. لذا اگرچه وجود انسان عین زیبایی است، اما اختیار و اقتضای زشت شدن هم دارد؛ که اگر گزینش آگاهانه‌ی او در مسیر هدایت اولیه باشد، به اسم "هادی" خدا می‌رسد و اگر خلاف آن باشد، به اسم "مضلّ" می‌رسد. پس در هر دو حال، در دایره‌ی سلطه‌ی الهی است؛ طبق سنّتِ "لایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ"[1].

البته نوعِ بودن انسان و آنچه در او علّیت دارد، خواهان صراط مستقیم و ظهور محبت الهی است؛ اما اگر هم کسی نخواهد این باشد، می‌تواند و حتی در این حالت نیز از حیطه‌ی مهر الهی، خارج نیست. همان گونه که تمام فرزندان یک مادر، تحت مهر او پرورش می‌یابند؛ حال، یک فرزند طبق خواست مادر حرکت می‌کند و دیگری نه؛ فرزند اول به خود، مهر کرده و دیگری به خود، ظلم و قهر نموده؛ اما محبت مادر به هر دوی آن‌ها تعلق می‌گیرد.

مهرورزی خدا ایجاب می‌کند که در قالب شریعت، انسان را آگاه کند و به او بگوید که وجودش هدایت را می‌خواهد. اما در عین حال، انسان در برگزیدن راه سعادت، مجبور نیست و سنّت خدا این است که انسان را در مسیری که انتخاب کرده، پیش می‌برد. لذا اگر هم انسان، مسیر شر را برگزید، خدا جلوی او را نمی‌گیرد و اسباب و علل، او را یاری می‌کنند تا آن شرّ در وجودش تثبیت شود و او در آن مسیر، تعیّن بگیرد؛ که در این صورت، دیگر راه برگشتی برای او نیست.

مثال زیر، مطلب را روشن‌تر می‌کند:

مادر، نطفه را در بطن خود می‌گیرد تا آن را پرورش دهد و به شکل یک انسان درآورد. این نطفه به لحاظ مادر، برای پرورش و تکامل آمده و خواست و رضایت مادر، جز تکامل او نیست. اما رحم اگرچه استعداد دارد که نطفه را انسان کند، در عین حال، لوله و تخمدان و... هم دارد و به لحاظ رحم، مقتضی نطفه، خون خوردن و شناور بودن در آب است. این، تقدیر حق‌تعالی است و نطفه بر فرض اختیار، می‌تواند به جای رشد و تکامل، فاسد شود و یا از رحم خارج گردد. اینجاست که سرنوشتش به دست خود اوست.

انسان نیز مطابق خواست خدا، برای تکامل وجودی به این دنیا آمده است؛ اما این اختیار را هم دارد که به دنیا دل ببندد و از تکامل خود، صرف‌نظر کند. هر دو حالت نیز در بطن اراده و قدرت خداست. نطفه، ملفوف است و انسان، منشور نطفه. خدا وجود را به طور ملفوف در انسان قرار داده؛ و کیفیت نشر آن، با خود انسان است و انسان، سازنده‌ی غایت خویش است؛ هرچند در این سازندگی، خدا محیط به اوست.

پس سرنوشت انسان، هم به دست خداست و هم به دست خودش. عذاب بنده هم، در شأن خدا نیست؛ مگر آنکه بنده، غلط حرکت کند و خود را به وادی عذاب بیندازد. به بیان دیگر، آن‌که دنیای عاجل را بخواهد، خدا به او می‌دهد؛ اما چون خارج شدن از حیطه‌ی قدرت خدا امکان ندارد، عاقبتش جهنم است که بالإصاله به خدا برنمی‌گردد، بلکه به دلیل گزینش غلط انسان به او می‌رسد.

حال که به طور خلاصه دریافتیم انسان همواره سالک است و یا مهتدی در مسیر صراط است، یا مغضوب و ضالّ، می‌خواهیم بدانیم صراط چیست، چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه می‌توان به آن رسید.

برخلاف آنچه بسیاری از تفاسیر و لغت‌نامه‌ها بیان کرده‌اند، "صراط" واژه‌ای حقیقی - نه مَجاز- و جامد است که از چیزی مشتق نشده و چیزی از آن، مشتق نمی‌شود. صراط، ویژه‌ی آخرت به عنوان پلی روی جهنم نیست؛ بلکه رتبه‌ای تنزیلی در دنیا دارد، هرچند ظهور آن در قیامت، بیشتر است؛ چون در قیامت، پرده‌ی ناسوت کنار می‌رود. اگر مراتب هستی را به لایه‌های پیاز تشبیه کنیم، ناسوت همان پوست پیاز است که خوردنی و نباید به آن، دل بست. دنیا هم ماندگار نیست و نباید آن را به خوردِ جان داد.

پیاز در پوست خود، مخفی است و وقتی پوستش را برداریم، می‌بینیم که هست. آخرت هم زیر قشر دنیا مخفی است و برای دیدن آن، باید سطحی‌نگر و قشری نباشیم. به عنوان مثال، نماز، پوستی دارد و مغزی؛ که پوست آن، ظاهر نماز و باطنش "تَنْهٰى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ"[2] و در مقام بالاتر "لَذِكْرُ اللهِ أكْبَرٌ"[3]است. پس نماز‌گزاری که گرفتار گناه و کینه و غفلت است، به مغز نماز نرسیده و در پوستش مانده است.

صراط هم عینیتی دارد که باید با عمیق‌نگری، در همین دنیا آن را بیابیم و از آن بهره بریم. واژه‌ی "صراط" 45 بار در قرآن تکرار شده و واژه‌ی "سبیل" که آن نیز به معنی راه است، 176 بار؛ و این نشان می‌دهد که شمول روندگان سبیل، بیش از صراطی‌هاست.

سبیل، راهی لیز و لغزنده است که دره‌های عمیق و مسیرهای تند و پر از کثرت و تقابل و تزاحم دارد. لذا رسیدن به غایت در آن، بسیار سخت است و رونده‌اش باید ریاضت بکشد و بسیار مراقب باشد که متوقف یا منحرف نشود. بر این اساس، روندگان سبیل، زیادند و رسندگان آن، کم! اما راه مطمئن و بی‌خطر، صراط است که با شناخت نورانیت انسان کامل، می‌توان به آن رسید...

 

[1]- مفاتیح الجنان، دعای کمیل : از حکومت تو، گریزی نیست.

[2]- سوره عنکبوت، آیه 45 : از فحشا و منکر بازمی‌دارد.

[3]- همان : هرآینه ذکر خدا بزرگ‌تر است.

 



نظرات کاربران

//