صراط 08 - خطر خروج از صراط

خطر خروج از صراط

در ادامۀ بحث «انسان‌شناسی در قرآن» (جلسۀ سی و چهار،  14 جمادی الثانی 1435) به تبیین موضوع «خطر خروج از صراط» می‌پردازیم.

گفتیم صراط مستقیم، صراط محبوبین است؛ صراط دردانه‌های خلقت که در تقرب الهی، گوی سبقت را از همگان ربوده‌اند. سایر مراتب هستی نیز طفیل آنان هستند و تنها راه نجاتشان، رسیدن به صراط آن‌هاست.

محبوبین، برگزیدگان الهی هستند، که تلاشی در جهت برگزیده شدن نکرده‌اند. به عنوان مثال، هیچ پیامبری برای پیامبر شدن، تلاش و مجاهده نکرده؛ بلکه رسالت، به عنوان موهبتی از خدا به او رسیده است. اما بقیه یعنی محبّین برای رسیدن به صراط، باید تلاش و مجاهد کنند.

محبّین باید بار توبه و مجاهده و جبران مافات را بکشند و امتحان‌ها دهند؛ اما محبوبین، بار ندارند و بلاکش‌اند! امتحان، برای افراد ناقص در مسیر سلوک است تا بتوانند با طی عقبه‌ها، نواقص خود را رفع و وجودشان را به کمال، نزدیک کنند. اما افراد کامل یعنی محبوبین، امتحان ندارند؛ بلکه در مسیر بلا قرار می‌گیرند تا زیبایی‌هایی را که خدا بدون زحمت و بار به آنان داده است، در عالم ناسوت، نشر و ظهور دهند.

امتحان، برای خود است؛ اما بلا برای خدا و دین خداست. محبین، با اموال، اولاد، ازواج و... گرفتار می‌شوند و باید امتحان، پس دهند تا خودشان پاک شوند و به بهشت روند. اما بلا، مسیری است برای تحقق دین الهی؛ مثل کربلا که همه به فکر حسین(علیه‌السلام) بودند و حسین(علیه‌السلام) فقط به فکر دین خدا بود.

پس سالک محب، زمانی می‌تواند مطمئن باشد که در صراط محبوبان قرار گرفته، که از وادی بارکشی بگذرد و به بلاکشی برسد؛ یعنی به جای درگیری با اموال، اولاد و شئون دنیوی، دین خدا برایش مهم باشد. در این حالت، او عبادات را به نحو احسن انجام می‌دهد؛ اما روی آن‌ها حسابی باز نمی‌کند. هرچه دارد، می‌دهد؛ ولی آن را زیاد نمی‌شمرد و در این دادن، منّت و طمعی ندارد. چون خود را در اعمال خوبی که انجام می‌دهد، نمی‌بیند و همه چیزش برای خداست.

آنچه ما را در دین، راکد نگه داشته و سبب شده عروج فردی و اجتماعی نداشته باشیم، در همین مسئله ریشه دارد؛ اینکه ما هنوز بار خود و دنیایمان را می‌کشیم و به میدان بلای ولایت نیفتاده‌ایم تا قلبمان ممتحن شود و با عبور از توحید فعلی و صفتی، به توحید ذاتی برسد. لذا هنوز درگیر شیطانیم. چون دست شیطان، به اهل صراط نمی‌رسد و نمی‌تواند به آن وارد شود؛ اما محب چون عین صراط نشده‌، هر لحظه در معرض خطر است و شیطان می‌تواند با سوءاستفاده از ضعف‌های او، از بیرون صراط، راه خروجی برایش باز کند و او را به وادی مغضوبین و ضالّین بکشاند.

البته شیطان هرگز به نحو علّیت، کار نمی‌کند و فقط اقتضاست. مسیرهای خروجی که باز می‌کند نیز، اموال، اولاد، پست و مقام، شأن و شئون، و وعده‌های پوچ دنیاست. مثلاً محبی که تمام عمر در مسیر صراط حرکت کرده، اگر یک‌باره در شرایط مالی بدی قرار گیرد، شیطان می‌تواند با رشوه، حرام‌خوری و سایر مفاسد اقتصادی، او را از صراط خارج کند. اما اگر او در میدان صراط و فرهنگ اهل آن استوار باشد، خارج نمی‌شود.

چه بسیار افراد عابد و زاهدی که فرهنگ و روحیه‌ی غلط آنان، سبب خروجشان از صراط شد! آنان از شریعت جدا نشدند؛ اما از ولایت و حق جدا شدند و در لباس دین، باطل روی به آوردند. پس باید روحیه و قلب خود را درست کنیم و نگاهمان به هستی را تغییر دهیم؛ وگرنه هرچه فعل و عبادت ظاهری بدون معرفت و نگاه درست داشته باشیم، شیطان می‌تواند با یک تلنگر، ما را از صراط خارج کند.

درواقع شیطان، با روحیه و فرهنگ ما کار می‌کند. او به محب نمی‌گوید: نمازت را ترک کن! بلکه اندیشه و افکارش را می‌کاود تا هر شک، شرک، ظلم و هوای نفس را در آن بیابد و بدین وسیله، گمراهش کند. پس در مواجهه با هر گناه، به جای آنکه تمام تقصیرها را به گردن شیطان و دیگران بیندازیم، باید ریشه‌ی مشکل را در درون خود جستجو کنیم و مراقب باشیم با مشغول شدن به کثرت، از صراط وحدت جدا نشویم.

آب کر تا وقتی رنگ، بو و طعمش با ورود نجاست عوض نشود، نجس نمی‌شود و هرچه هم بیشتر باشد، سخت‌تر نجس می‌شود. تا جایی که دریا، حتی با سگ هم نجس نمی‌شود. اما آب کمتر از کر، با کمترین نجاستی، نجس می‌شود. جریان محبین، همین است که اگر شیطان بتواند آن‌ها را از صراط جدا کند، با یک شک یا شرط برای خدا یا مقام ولایت، سقوط می‌کنند. پس چگونه است که ما آسوده‌خاطریم و مطمئنیم چون محبت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را داریم، حتماً اهل نجاتیم؟!

حکایت محب، مثل فرد سوار بر کشتی است که تا وقتی درون کشتی است، امنیت دارد. پس وقتی طوفان آغاز می‌شود، باید بتواند خود را درون کشتی نگه دارد و بیرون نیفتد؛ وگرنه معلوم نیست بتواند به راحتی دوباره به کشتی برگردد و امواج، او را دورتر نکنند. اما کسی می‌تواند در کشتی بماند، که به کشتی و ناخدا، مسیر حرکت و امواج دریا، معرفت داشته باشد؛ نه اینکه به دوست داشتن ناخدا بسنده کند!

البته همان طور که امواج از بیرون کشتی است، نه از داخل آن، مخاطرات و مقتضیات هم از بیرون صراط است و شئون ناسوت که عالم تضاد و تخاصم است، همان امواجی است که به درون کشتی می‌ریزد و دست‌آویز شیطان قرار می‌گیرد تا سست‌عنصران را از کشتی بیرون اندازد؛ "وَ إِنَّ الَّذینَ لایؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ"[1].

از این روست که در آموزه‌های دینی ما، دعاهای فراوانی برای عاقبت‌بخیری وارد شده و بزرگان به ما آموخته‌اند که از خدا بخواهیم ما را لحظه‌ای به خود وانگذارد. قرآن کریم هم به ما دستور می‌دهد که مسلمان بمیریم: "...وَ لاتَمُوتُنَّ إلاَّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ"[2]؛ و این نشان می‌دهد که هرچند مسلمانیم، اما این خطر تهدیدمان می‌کند که مسلمان نمیریم! به ویژه در آخرالزمان که امواج باطل، شدید‌تر از همیشه بر ما هجوم می‌آورند؛ به نحوی که روایت شده فرد به هنگام صبح، مؤمن از خانه می‌رود و شب، کافر برمی‌گردد[3]!

به همین دلیل از ما خواسته‌اند در آخرالزمان، دعای غریق بخوانیم:

"یا اللهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِكَ."[4]

 


[1]- سوره مؤمنون، آیه 74 : و همانا کسانی که ایمان به آخرت ندارند، از صراط روی‌گردان‌اند.

[2]- سورهآلعمران، آیه 102 : ...و نمیرید، مگر در حال اسلام.

[3]- نهج الفصاحة، مجموعه كلمات قصار نبوی، ص522 : "سَتَكُونُ فِتَنٌ یصْبِحُ الرّجُلُ فِیهَا مُؤْمِناً وَ یمْسِی كَافِراً، إلّا مَن أحیاهُ اللهُ بِالعِلمِ".

[4]- بحار الأنوار، ج52، ص149.



نظرات کاربران

//