خلاصه بحث بصیرت، جلسه اول
رهبر معظم انقلاب(مدظلهالعالی) در فرازی از بیانات نورانی و رهگشای خود در جمع جوانان خراسان شمالی فرمودند:
"مراقب باشيم دچار سطحىگرى و ظاهرگرایى نشويم؛ دچار تحجر نشويم؛ اين يك طرف قضيه است. دچار سكولاريسمِ پنهان هم نشويم. گاهى اوقات در ظاهر، تبليغات، تبليغات دينى است؛ حرف، حرف دينى است؛ شعار، شعار دينى است؛ اما در باطن، سكولاريسم است؛ جدایى دين از زندگى است؛ [زیرا] آنچه كه بر زبان جارى ميشود، در برنامهريزىها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا ميكنيم، حرف ميزنيم، شعار ميدهيم؛ اما وقتى پاى عمل به ميان مىآيد، از آنچه كه شعار داديم، خبرى نيست!"1
به این ترتیب ما تلاش کنیم دیدی باطنی و ملکوتی داشته باشیم؛ تا به این وسیله بتوانیم جان و وجودمان را عروج دهیم و به جایی برسیم که ببینیم آنچه پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) میدید و بشنویم آنچه ایشان میشنید؛ چه به گفتهی خود حضرت: "اگر زیادهروی شما در سخن گفتن و پریشانی و آشفتگی دلهایتان نبود، هر آینه شما هم میدیدید آنچه را كه من میبینم و میشنیدید آنچه را كه من میشنوم!"2
البته واضح است که منظور از دیدن ملکوت این نیست که دچار توهمات و خیالات و حالات روانی و یا انبساط روحی شویم؛ بلکه منظور دیدن حقیقت ملکوتی و وجودی اشیاء و موجودات یا بُعد وجهاللهی آنهاست.
رسیدن به این نوع نگاه باطنی به هستی، پدیدهها و حوادث ضروری است؛ چراکه وقتی انسان به این دید دست پیدا کرد، توفیق مییابد برای دین و احیای ارزشها، انتخاب احسن داشته باشد، از جلوات دنیا و نفس فریب نخورد و به نوعی فرقان دست یابد؛ و این، همان دیدگاهی است که حضرت ابا عبدالله(علیهالسلام) در سیر حرکت خود، ما را به آن دعوت میکنند.
در مسیر حرکت حضرت به سوی کربلا، افراد خیرخواه بسیاری چون محمد حنفیه، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر نزد ایشان آمدند و بعد از شرح شرایط جنگ با یزید، حضرت را نصیحت کردند که یا به کربلا نرو یا اگر میروی، لااقل زنان و فرزندان را با خود نبر! اما از آنجا که امام حسین(علیهالسلام) در این حادثه حقیقتی دیگر میدید، انتخابی دیگر کرد و بهترینهایش را در راه خدا تقدیم ساخت.
همچنین اگر حضرت زینب(سلاماللهعلیها)، استوار، همدوش برادر گام برداشت و پس از واقعهی سخت و سنگین عاشورا، ندای "ما رأیت الا جمیلا" سر داد، به این علت بود که از پدیدهها حقیقتی دیگر یافته بود و انتخابش را بر پایهی چنین اعتقادی بنا نهاده بود.
لذا شاید یکی از دلایل تأکید بر زیارت امام حسین(علیهالسلام) در اغلب مناسبتهای مذهبی، و اینکه زیارت آن بزرگوار فریضهای واجب از سوی خداوند بر هر مسلمان معرفی شده3، آن است که ائمه(علیهمالسلام) میخواهند ما با دقت در روند حرکت حضرت، به مقام تعقل برسیم و حقیقت ارتباط مُلک و ملکوت را دریابیم؛ و در نهایت به آنجا برسیم که آن طور ببینیم که حسین، زینب، ابوالفضل، رقیه و دیگر شهدای کربلا(سلاماللهعلیهمأجمعین) میدیدند و آنگونه بشنویم که آنها شنیدند؛ که اگر این گونه دیدیم و شنیدیم، در هیچ کدام از فراز و نشیبهای زندگی، اسیر نفس نخواهیم شد.
آری؛ نشناختن نحوهی ارتباط ملک و ملکوت، مشکلی است که در طول تاریخ از هبوط آدم تا به امروز، اغلب ما انسانها را درگیر خود کرده و حتی در کیفیت نگرشمان به مذهب و شریعت تأثیر گذاشته است. به طوری که اگر ما تفاوت و کیفیت ارتباط این دو بُعد را نشناسیم، ممکن است به ظاهر دیندار باشیم، اما دینداریمان نیز در قالب دنیا و نفس خواهد بود.
نمونهی اینگونه دینداری در قرآن به تفصیل بیان شده است. آنجا که دینداران بنیاسرائیل از موسایی که آمده بود تا آنان را به ملکوت برساند، زندگی شهری، پیاز، خیار و عدس خواستند و یا در غیبت او، به گوساله پرستی روی آوردند!
این نمونههای تاریخی نشان میدهد که اغلب دینداران در طول تاریخ، ملکوت و باطن آن حقیقت خدایی را که پیش رویشان بود نیافته، به سطح و ظاهر آیینشان بسنده نموده بودند. بنابراین، این مطلب خطریست که من و شما را در بُعد فردی و اجتماعی تهدید میکند. چراکه امروز ما در مملکت ایران، مهمان سفرهی خون شهدایی هستیم که با حرکتی یک شبه، راه صد سالهی رسیدن به چنین دیدی را طی کردند و به یمن وجود نورانی آنها و امام راحل(قدسسره)، و رهبری بی نقص رهبر انقلاب(مدظلهالعالی) است که چنین معارفی بر ما عرضه میشود. پس اگر ما نیز مانند اغلب کوفیان، تفاوت نگرش مُلکی و ملکوتی را نشناسیم، از تلاشهای امام و شهدا قدردانی نکردهایم و به تمامی معضلاتی که مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) در سخنانشان به آن اشاره کردهاند و میکنند، دچار میشویم.
البته نباید ناامید شد. کار سخت هست، اما ناممکن نیست! ما هم میتوانیم با دید باطنی، از مفاهیم صوری و ظاهر اشیاء و حوادث عبور نماییم، خبیث و طیب را بشناسیم و به این وسیله از قبیلهی خبائث به قافلهی طیبات وارد شویم. مشکل ما این است که مفاهیمی چون زشت و زیبا، طیب و خبیث، سعادت و شقاوت، راستی و دروغ، بهشت و جهنم، و ظلم و عدل را به اعتبار پیرایههایی که در ذهنمان داریم، شناختهایم؛ برای همین هم هر کداممان تعریفی از این مفاهیم ارائه میدهیم که با دیگری متفاوت است! در صورتی که تمامی این مفاهیم، عینیتی خارجی دارند و از خود آثاری ظهور میدهند، که اگر ما مصادیق عینیشان را نیابیم، نمیتوانیم از آثارشان بهرهمند شویم.
در واقع ملاک حقیقی در شناخت این حقایق، یافتن عینیتشان است؛ به این مثال توجه کنید: همگی میوهای را در جهان میشناسیم که نامش پرتقال است؛ این میوه ظاهر خاصی دارد که گرد است، نارنجی رنگ است، مزهای نسبتاً ترش دارد و... ؛ خواصی هم دارد: ویتامین ث دارد که برای سرماخوردگی مفید است و...؛ به این ترتیب پرتقال، عینیت خارجی مشخصی، با خواص مشخص دارد که ما با دیدن آن میگوییم پرتقالی دیدم. لذا اولاً به هر چیز گرد یا هر شیء نارنجی رنگ، پرتقال نمیگوییم؛ ثانیاً میدانیم اگر هر چیز دیگری را که شبیه پرتقال است، به جای این میوه خوردیم، خاصیت پرتقال را به بدن ما نمیدهد.
در همین راستا درست است که همهی ما خواهان بهشت، سعادت، خیرات و خوبیها هستیم، اما چون در خارج مصداقهای حقیقی آنها را نمیشناسیم، مصداقهای دیگری را با آنها اشتباه میگیریم؛ لذا نمیتوانیم به درستی بفهمیم که بهشت و خوبیها را چگونه باید به دست آورد و هر کدام بر اساس تصوری که خودمان از رسیدن به بهشت، سعادت و خیرات در ذهن داریم، حرکت میکنیم و خود را محق رسیدن به این حقایق میدانیم. در حالی که مسیرهای حقیقی بهشت و نیکیها در همین دنیا، به طور مشخص و خاص، برای همگان ترسیم شده است و فردای قیامت که ظهور باطنهاست، تنها حرکت در همان مسیر است که به بهشت و سعادت میرساند.
حال این سؤال مطرح است که چگونه باید این مصادیق را بشناسیم؟ راه شناخت هم کاملاً برای ما مشخص شده است: ثقلین! قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) آمدهاند تا عینیت مصداقی این مفاهیم را به ما نشان دهند.
قرآن دربارهی افرادی که با دید باطنی، میتوانند حتی از روز و شب هم برای رسیدن به سعادت استفاده کنند، میفرماید:
"إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ، الَّذینَ یذْكُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَكَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ."4
امام سجاد نیز در معرفی چنین نگاهی، میفرمایند که ما جز دو چشم دنیوی، به دو چشم باطنی نیاز داریم:
"به درستی که بنده، چهار چشم دارد؛ دو چشم که با آن، امر دین و دنیایش را میبیند و دو چشم که با آن، امر آخرتش را میبیند. پس زمانی که خداوند برای بندهای خیر بخواهد، دو چشمی را که در قلبش است، باز میکند؛ تا با آنها، غیب را در امر آخرت و ابدیتش ببیند. و هر گاه برای بنده، جز این بخواهد، قلب را به آنچه در اوست، واگذارد!"5
بنابر این روایت، ما دو چشم در سر داریم که با آن محسوسات را میبینیم و دو چشم هم در قلب داریم که باید با آن حقایق و بواطن هستی را ادراک کنیم.
در مباحث بعدی توضیح خواهیم داد که چگونه با درس گرفتن از حرکت امام حسین، میتوان بینش ملکوتی یافت و در اثر آن ابدیتشناس و ابدیتبین شد و به ادراک "كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ"6 بودن دنیا رسید.
پینوشت:
[1] برای مشاهدهی متن کامل این بیانات به سایت "www.khamenei.ir" مراجعه کنید.
[2] ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص441.
[3] کامل الزیارات، ص122: "اگر یکی از شما حج کند در تمام عمر خود و امام حسین(علیهالسلام) را زیارت نکرده باشد، هر آینه حقی از حقوق رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) را ترک کرده است. زیرا که حق امام حسین(علیهالسلام) فریضهای است از جانب خدا و به هر مسلمان واجب است."
[4] سوره آل عمران، آیات 191 و 190.
[5] الخصال، ج1، ص240.
[6] سوره الرحمن، آیه 26.
نظرات کاربران