خلاصه بحث بصیرت، جلسه سوم
دانستیم ائمه(علیهمالسلام) با صبر بر ابتلاها و در نهایت شهادتشان، اوج بندگی و تسلیم بودن در برابر ارادهی حق را برای بشر به نمایش گذاشتند؛ تا از این طریق، مردم دورانهای مختلف را هدایت و زمینهی ظهور دین را در کل جهان فراهم کنند.
اهلبیت(علیهمالسلام) به خوبی میدانستند که ارادهی خداوند بر این تعلق گرفته است که دین خود را به وسیلهی آنان زنده نگه دارد؛ لذا آنان را وسیلهای قرار داده است تا با نشان دادن جلال الهی در مصائبشان، از یک سو چهرهی زشت دنیاداران و ظالمان را عیان کند و از سوی دیگر جمال الهی را ظهور دهد. حضرات معصومین(علیهمالسلام) با اینکه اختیار داشتند راه دیگری را انتخاب کنند، اما چون مشیت خود را جدای از مشیت خداوند نمیدیدند، همواره و در تمام مراحل زندگی، خواست خود را فانی در ارادهی الهی میکردند.
حال ممکن است عدهای بگویند این حدّ تامّ رضا و تسلیم مطلق معصومین(علیهمالسلام) در برابر پروردگار، به خاطر مقام نورانیتشان است؛ که اگر ما هم آن مقام را داشتیم، قطعاً همینطور عمل میکردیم! اما باید دانست این مقام، فقط مختص اهلبیت(علیهمالسلام) نیست؛ بلکه همهی موجودات هستی اعم از مادی و مجرد، بیشعور و ذیشعور، ارضی و سماوی، دو چهره از وجود دارند: چهرهی نورانی و چهرهی خلقی.
مقام خلقی موجودات که همان بُعد وجهالخلقی و ظاهرشان است؛ اما مقام نورانی هر موجود، همان احاطهی ذات اقدس الهی بر مراتب وجودی اوست؛ یعنی خداوند قبل از او، با او، در او و بعد از او همیشه بوده، هست و خواهد بود.
موجودی در رتبهی خود به مقام نورانیت میرسد که نسبت به احاطهی ذات اقدس الهی بر هستی خود، معرفت پیدا کند و حدّ وجودی و صفات و اسمایی که از خداوند گرفته است را بشناسد؛ با این شناخت است که او جایگاه بندگی خویش را مییابد و با قدم نهادن در مسیر عبودیت، به غایت خلقتش دست پیدا میکند.
البته میزان بهرهمندی ما از مقام نورانیتمان، به میزان غلظت و رقت حجاب جانمان خواهد بود. هر چه بتوانیم حجابهای وجود را بیشتر کنار بزنیم، وجه جانمان به نورانیت وجه الهی روشنتر خواهد شد.
توجه هر انسانی به مقام نورانیت که همان ولایت درونی خودش میباشد، قطعاً آثاری در اعمال عبادی، حالات قلبی و حرکات جوارح او خواهد داشت. به عبارت دیگر اگر کسی بتواند در هر شرایط زمانی و مکانی، نورانیت درونش را ظاهر کند، صد در صد به عالم ملکوت و نورانیت خود راه خواهد یافت و در راه دین، چیزی جز تسلیم، رضا و توکل از او بروز نخواهد کرد؛ همان که در کربلاییان به طور اتّم و اکمل ظهور کرد.
مسلماً منظور از شناخت نورانیت خود، شناختی مفهومی و ذهنی نیست؛ بلکه شناختی مورد نظر است که با حرکت وجودی و سیر درونی حاصل میشود. همان حرکتی که حضرت ابراهیم(علیهالسلام) انجام داد. او با سیری وجودی، پس از ادراک چهرهی آفل اشیاء هستی، وجه فانی را کنار زد و به وجه باقی، ملکوتی و توحیدی موجودات نظر کرد: "إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ"1. البته اشیاء و پدیدههای هستی سر جایشان بودند، اما نگاه ابراهیم(علیهالسلام) به آنها عوض شد و در غروب و افولشان، وجه باقی الهی را پیدا کرد و وجود خود را به آن وجه متصل نمود؛ آنجا بود که موقعیت نورانی و الهی خود و اشیا را یافت و توانست وجودش را با باطن هستی حرکت دهد.
حال اگر کسی بخواهد مانند انبیاء و اولیاء حرکت و سیر باطنی داشته باشد، باید حین توجه به عالم خلقیاش، به عالم نورانی درونش نیز توجه کند؛ که اگر بتواند همزمان به هر دو عالم نظر کند، وجهِ خلقیاش نیز همگام با وجهِ الهیاش، تسبیح خدا خواهد گفت. در چنین حالتی است که دیگر نه تنها عباداتش رنگ خدایی و حضور میگیرد که دیگر خوابیدن و خوردن، و حتی نفس کشیدنش هم عبادت میشود! دقیقاً در نقطهی مقابل، اگر کسی مقام نورانی و جنبهی حقیقت خود را درک نکند، حتی اگر بیشترین اعمال و عبادات ظاهری را داشته باشد، باز هم دستش خالی خواهد بود و از دین حقیقی بهرهای نبرده است.
البته باید توجه داشت که همگان پس از مرگ مقام نورانیشان را خواهند دید. اما چنانکه با سعه دادن درون، در مسیر تعالی و ظهور مقام نوری قدم نهاده باشند، در شعف خواهند بود؛ ولی اگر با ضیق درونی، در مسیر ظلمت و شقاوت رفته باشند، به حسرت خواهند رسید.
اینجاست که باید گفت هر کس بخواهد از مقام نورانی خود، در دنیا و آخرت خوب بهرهبرداری کند، باید برای مظهریت جمال الهی تلاش کند. حال اگر کسی بخواهد اتم و اکملِ جمال را پیاده کند، باید با اتم و اکمل شقاوت روبرو شود. لذا نباید توقع داشته باشیم که هم به خدای جمیل برسیم و هم جلوات وجهالخلقیمان ابداً تکان نخورد! همچنانکه کربلاییان در فشار شدید وجهالخلقی و تقابل با شقاوت تام بود که توانستند به طور کامل به وجود نورانیشان وصل شوند.
البته تمام اهلبیت(علیهمالسلام) به مقام نوانی خویش وصل بودند، اما کربلا با قرار دادن اتم شقاوت و ظلم روبروی امام حسین(علیهالسلام)، شرایطی را برای آن بزرگوار فراهم کرد، که تنها ایشان توانست این مقام نورانی را به طور تام در آثار جوارحی و صفتی خود ظهور دهد. به همین دلیل است که بین مصیبتهای فراوان وارد بر ائمه(علیهمالسلام)، باید واقعهی عاشورا را خاص مورد توجه قرار داد و از ابعاد گوناگون بررسی نمود.
با نگاهی گذرا بر وقایع قبل از عاشورا و خطبههای امام حسین(علیهالسلام)، به وضوح میبینیم که آن حضرت فقط نگران ظهور دین بود، نه حفظ خودش! اما خیرخواهان، ناصحان و عوام این را نفهمیدند! متوجه نشدند ولایت و دین، عینیت و حقیقتی است که باید حاکم شود؛ نفهمیدند دین، راه و رسم است و منحصر در شخص علی، حسن، حسین، سجاد و... (علیهمالسلام) نیست؛ پس باید "جهاد فینا" کرد، اوج شقاوتِ اشقیاء را تحمل کرد تا این عینیت، در هستی حاکم شود.
لذا گریهی ما بر امام حسین (علیهالسلام)، صرفاً اشک ریختن بر شخص حسین(علیهالسلام) نیست؛ بلکه این ثواب برای درک ملکوت، روح، نورانیت و هدف آن حضرت در عاشوراست.
امام حسین(علیهالسلام) با از دست دادن دنیا و فتح قلههای رفیع عُقبی، به ما یاد داد که ای انسان! برای تو معیار شکست و پیروزی باید دین باشد و لا غیر؛ پس جایی که دینت شکست، گریه کن؛ نه آن جا که ریز و درشت دنیایت، میشکند!
در پایان باید یادآوری کنیم که ما نیز برای آنکه بتوانیم جایگاه بندگیمان را بشناسیم، باید مقام نورانی خود را ادراک کنیم؛ اما این به آن معنا نیست که با توجه به روایت "مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ"2، با شناخت خود و ادراک مقام نورانیت خود، خدا را هم خواهیم شناخت! چراکه فاصلهی وجود ما با خدا بسیار زیاد است! ما برای رسیدن به معرفت حضرت حق، باید مقام نورانی کسانی را بشناسیم که به او نزدیکاند؛ همان کسانی که خود حقتعالی به عنوان واسطههای وجودی قرار داده است، یعنی چهارده معصوم(علیهمالسلام). خداوند به طور اتم و اکمل فقط در ائمه اطهار(علیهمالسلام) جلوه کرده است و آنان چه با قلوبشان و چه با ابدانشان، بر کل هستی افضلیت دارند. لذا ما باید مقام نورانیت حضرات را بشناسیم تا مظهرشان گردیم و خداشناس و دینشناس شویم؛ همان که امیرالمؤمنین، علی(علیهالسلام) فرمودهاند: "مَعْرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِص..."3.
پینوشت:
[1] سوره أنعام، آیه 79 : من همهی وجودم را به سوی كسی كه آسمانها و زمین را آفرید، متوجه كردم و قطعاً من از مشركان نیستم.
[2] غررالحکم، ص232.
[3] بحار الأنوار، ج26، ص2.
نظرات کاربران