عوالم وجودی از ديدگاه عرفا (حضرات خمس)
خلاصۀ جلسۀ سوم«تبیین عالم ذرّ»2 رمضان 1440
به بيان «حضرات خمس» يا عوالم وجودی از ديدگاه عرفا رسيديم. اکنون درصدديم تا با شناخت اين عوالم، موطن وجود خود را بشناسیم و تشخيص دهيم که عالم ذرّ ما در کداميک از اين عوالم واقع شده است.
از نظر امام خمينی(رحمةاللهعلیه) و سایر عرفا مراتب حضرات خمس به ترتيب عبارتاند از:
1. حضرت غيب مطلق يا احديت
وحدت حقیقیۀ ذاتیه يا تعيّن اول، همان سرّ وجودی است که رابطۀ خاصی با حقيقت وجود دارد و شهود آن برای کسی ممکن نيست. اين مقام همان مقام بیاسم و بیرسم است. تا آنجا که بالاترین رتبه کون جامع، يعنی حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)در اين مقام ندای " مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ" سر داده است، زیرا آنقدر در اين مقام، معشوق جلوه دارد که ايشان تعين جزئی خود را تحت عنوان ولايت مطلقه، در مقابل او اصلاً نمیبینند. درست مانند شمعی که با وجود تعين خود در مقابل خورشيد، هيچ نوری ندارد و در مقابل او به فنا و افنا میرسد و ندا میدهد که من هر چه در تعين خود اوج گيرم و نورافشانی کنم، باز هيچ نوری ندارم. "إِنّيِ لاَ اُحْصيِ ثَناءً عَلَيْكَ أَنتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَليَ نَفْسِك"
درواقع اولین جلوهای که حق کرد به صفت وحدت حقيقيۀ ذاتیه بود. وحدتی که در آنجا دیگر کثرتی را نمیتوان مشاهده کرد. اين وحدت است که منشأ احديت در ذات و واحدیت در صفات و افعال میگردد. اين مقام، اول تعينّی است که از حضرت غيب هويّت ظاهر میشود و همچون برزخ و پلی است مابین مطلق و تعیّن؛ که از یکسو رو به ذات حق و از سوی ديگر رو به تجلی و ظهور دارد. همچنين اين مقام، وحدتی است مساوق وجود محض که مقابل ندارد و از سویی تعیّنی است که منشأ تمام تعينّات بعدی در اعيان و ارواح و عقول میشود.
2. حضرت غيب ثانی يا واحديت يا شهادت مطلقۀ اول يا عالم اعيان
واحدیت، دومین جنبۀ وحدت و اطلاق ذاتی و جنبۀ ظهور آن است. اشیاء در این مرتبه به صفت تمييز علمی ظهور پیدا میکنند و عین معلوم میشوند.(اعيان ثابته) اینجاست که میتوان از وحدتی که عین کثرت و کثرتی که عین وحدت است، سخن گفت. در وجود ما اين رتبه همان است که میگوییم" النفس فی وحدته کل القوا".
اين رتبه نيز به اعتبارات گوناگون دارای اسماء فراوانی است. مانند «عالم الوهيت»، به اعتبار اينکه اصل ظهور تعيّنات و منشأ آن است؛ زيرا الله در مقام احديت قابل شناسایی نيست، اما در این رتبه، شناختهشدنی است. اين مقام، سرچشمۀ تمام کمالاتی است که در احدیت قابل ادراک نبوده. همچنين قبله و مرجع توجه تمامی مراتب وجود است؛ چراکه تجلی الله از اين رتبه شروع میشود. مادةالمواد تشنه و طالب، رسیدن به اين قبله است. اين مقام، همان مقام نفس پيامبر(صلیاللهعليهوآلهوسلم) يا حقیقت علوی است و اعيان ثابتۀ تمامی موجودات و هر چه که خواهند شد، در اين رتبه، معلوم حضرت حقتعالی است. سرّالقدر و اعيان ثابتۀ ما در اين مقام قرار دارد و معلوم بر حضرت واحديت يا ولايت علويه است. درواقع اين مرتبه همان الله است که منشأ ظهور تمام مراتب هستی است.
در اعتبار ديگر به اين رتبه، عالم معانی نيز میگويند، زیرا جمیع معانی کليه و جزئیه در اين مقام قرار دارد. همچنين آن را عالم اسما، علم ازلی و مرتبه امکان نيز اعتبار کردهاند.
3.حضرت غيب مضاف اقرب به عالم غيب مطلق يا عالم عقول يا عالم امر يا عالم فرشتگان
اين عالم که نسبت به عالم ماده، غيب مضاف خوانده میشود، همان «عالم جبروت» مجردات يا مبدئات میباشد. از نظر ملّاصدرا[4]، موجودات ملكوتى در اين رتبه، به دو دسته تقسيم مىشوند:
الف. دستۀ اول که هيچگونه تعلق و وابستگى به عالم جسمانى ندارند و «كروبيان» نام دارند.
ب. دستۀ دوم موجوداتى كه به نحوى به عالم ماده متعلقاند.
كروبيان خود به دو گروه تقسيم مىشوند:
گروه اول: فرشتگان مهيمن هستند كه شيفته و غرق در عظمت الله مىباشند. آنها حتى به ذات خود هم توجه ندارند، تا چه رسد به غيرخودشان.
گروه دوم، فرشتگان كارگزار مىباشند كه كار تدبير عالم را بر عهده دارند و حاملان عرش و كرسى هستند. اين دسته، فرشتگانىاند كه كارگزاران آسمانها، خورشيد، گياهان، حيوانات، انسانها، اعمال، زمانها، مكانها، مرگ و... هستند. جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، و عزرائيل در اين دسته قرار دارند.
دستۀ دوم از اهل ملکوت؛ يعنی موجوداتى كه به نحوى به عالم ماده متعلقاند، خود به دو بخش تقسيم مىشوند:
الف. دستهای که به اجرام آسمانى تعلق دارند و در آنها به جهت تدبير، تصرف دارند كه به اين دسته «ملكوت اعلى» گويند.
ب. بخش دوم متعلق به اجسام عنصرى هستند كه به آنها «ملكوت اسفل» گويند. که برخی نوری و برخی ناری(جن و شیطان) میباشند.
نکتۀ مهم اينکه اين مقامات تماماً مراتبی از وجود ما هستند که آنها را در عالم ذرّ ديدهایم و داریم؛ اما در ما ظهور نکرده است، درحالیکه در انبیا ظهور داشته و آنان با ظهور مرتبۀ ملکوتی وجودشان، قادر بودند با کروبیان مرتبط شوند و وحی الهی را از ايشان دریافت کنند.
4.حضرت غيب مضاف اقرب به عالم شهادت يا عالم شهادت مضاف يا عالم مثال يا عالم برزخ نزولی يا عالم خيال منفصل
همۀ حکما و عرفا معتقدند اين عالم، بین عالم مجردات محض (ملکوت) و عالم اجسام قرار دارد و خاصیتی مابینی دارد؛ يعنی نه مجرد تام است و نه مادۀ محض. اين عالم همان رتبهای در وجود ماست که در خواب میبینیم که ابعاد ماده و جسم؛ یعنی طول و عرض و عمق را دارد، اما به خاطر بهرهای که از عالم تجرد برده، ثقل مادی ندارد.
عدهای از حکما و عرفا معتقدند بخشی از تعين نفس ما در این عالم میباشد. اين عالم هرگز با حس مادی درک نمیشود و اگر کسانی مانند حضرت مریم(سلاماللهعليها)، آن را با حس مادی درک کردهاند، به اين علت بوده که خودشان به عالم بالاتر رفته و مادهشان را لطیف کردند؛ نه اینکه اين حقایق از عالم خود پایین بیایند.
عالم مثال يا صور به دو بخش تقسیم میشود:
عالم خيال منفصل؛ که به ادراکات بشر وابسته نیست و خارج از عوالم ماست. تجسد ارواح، تروح اجسام، تجسم اعمال و ظهور معانی در این رتبه از وجود، در صور اشباح جسمانی موجود میباشد و همین جا، جایگاه مشاهدات است. درواقع در اين عالم میتوان به معانی عقلانی رسید يا معانی عقلی را تمثل کرد و به شهودشان نشست يا حتی بدون تمثل، معانی کلی را از عالم عقل گرفت، منتها به شرطی که فرد به اين عالم راه پيدا کند که اگر چنين شد، هر چه در اين عالم میبيند، درست خواهد بود. رؤیاهای صادقه و مکاشفات در اين رتبه از وجود اتفاق میافتد و اين عالم، نورانی و مطابق با صدق است.
عالم خيال متصل؛ که وابسته به ادراکات ماست. اين رتبه شئونی از شئون نفس من و شماست، درحالیکه عالم خيال منفصل، عالمی از عوالم ماست که وابسته به ادراکات ما نیست و ما نمیتوانیم در آن دستکاری کنیم. نکتۀ مهم اينکه ما با تصورات، نوع انديشه و نگاهی که در خيال متصل خود داريم، به عالم منفصل وارد میشويم. اگر خيال متصل ما پاک و با مبادی ميل ناسوتیمان مخلوط نشده باشد، میتوانیم حقایق اين عالم را ببینیم و به مشاهدات و مکاشفاتی صحيح برسیم، اما اگر چنين نباشد با ذهنياتمان، اشباح و معانی عالم خيال منفصل را رنگ آمیزی و دستکاری خواهيم کرد و خوابهایی آشفته (اضغاث احلام) و مشاهداتی غلط خواهيم داشت.
5.عالم شهادت يا طبیعت يا ناسوت يا عالم اجسام
اين رتبه با اينکه نازلترین مرتبۀ وجود است، اما جامع تمام مراتب قبل از خود میباشد و دو خصوصیت دارد:
اول اينکه عالم ماده صور نورانی عوالم قبل از خود؛ يعنی عالم مثال، ملکوت، جبروت و لاهوت را در خود محبوس کرده است و بالقوه حامل تمامی آنهاست.
دوم اينکه پيدايش و ظهور اين صور نورانی در عالم ماده، بستگی به اين دارد که مادۀ سیال، در حرکت صعودی خود، انتخابی احسن داشته باشد.
عالم ماده يا هيولا يا مادةالمواد، هيچ فعليتی جز قابلیت پذیرش صورتهای ملکوتی، جبروتی و لاهوتی را ندارد. اين رتبه، تاریکترین مرتبه وجود يا به تعبیر قرآن اسفلالسافلین است، اما چون قوۀ محض و حامل صور قبل است، به محض رسيدن به آخر يا انزل مرتبۀ وجود، شوق و عشق حرکت به سوی اول يا تمامی مراتب بالای خود تا لاهوت را دارد. درواقع ماده همچون پرندهای از عالم لاهوت و جبروت و ملکوت است که در زمین افتاده و همانطور که هيچ پرندهای در زمین قرار نمیگیرد و بال و پر میزند تا به آسمان بازگردد؛ نحوۀ بود ماده نيز حرکت به سوی عوالم بالاتر خود است و اگر کسی اين حرکت و شوق را از او بگیرد و در غل و زنجیرش کند، او را از اصل و مقصد خود باز داشته است. درست مانند اینکه نحوۀ بودِ پای ما حرکت و رفتن، يا نحوۀ بودِ چشمهايمان ديدن است، اما اگر کسی پایمان را زنجیر و چشممان را ببندد، مسلماً تحمل نمیکنيم و میخواهيم زنجیر را پاره کرده و چشممان را باز کنيم. به همين ترتیب مادۀ انسان نيز هرگز تحمل ایستایی ندارد.
اما ما با اینکه مادهمان تکويناً در حرکت است و سیر خود را طی میکند، با نوع اختیارمان در صعود، سیر رتبی آن را متوقف کردهايم و در جمادی و نباتی و حیوانی ماندهایم! پای ما در لاهوت است، اما با انتخاب نادرست، پای خود را در یکی از عوالم پایین زنجیر کرده و اخلاد در زمين يافتهایم. البته ماده، برای اینکه بتواند صور درونی خود را بیرون بکشد، باید «جسم» داشته باشد که در جلسۀ بعدی به آن میپردازیم.
نکتۀ باقيمانده (عالم کون جامع)
برخی عرفا همچون امام خمينی(رحمةاللهعلیه) معتقدند گرچه انسان جزئی از عالم است، اما چون در عرفان، انسان نسبت به سایر اجزای عالم، اهميت خاصی دارد و مقامش از سایر اجزای عالم بالاتر است و غرض از ایجاد عالم، ايجاد عالم انسانی است، از او به طور مستقل تحت عنوان کون جامع يا مقام انسان کامل سخن گفته میشود. اين رتبه، مقام انسانی مادی است که که هم ملکوتی، هم جبروتی و هم لاهوتی است. درواقع فرق انسان کامل با سایر انسانها در همين رتبه است، يعنی انسان کامل(چهارده معصوم) در پايينترین عالم(ماده)، عالیترین عالم(لاهوت) را به طور اتّم و اکمل ظهور دادهاند. انان به محض اینکه پایشان به عالم ماده رسید، حرکت را آغاز کردند و آمدنشان مساوی رفتن و رسیدن شد؛ اما سایر انسانها این کار را نکردند و در رتبههای ناسوتی متوقف شدند.
مقام انسان کامل، حجتی است برای تمامی انسانها؛ زيرا بنا به فرمايش قرآن در آيه الست، ما در عالم ذر، تمامی حقایق برتر عوالم وجودی خود را به شهود نشستهایم و عينيت خارجی انسان کامل و سيره و روش ايشان در هر لحظه و هر قدم، نشانی است برای چگونگی ظهور حقايق عالم ذر در ناسوت. انسان کامل با آمدنش در زمين، قدمبهقدم، راه ظهور عالم ذر را به ما نشان داده و اينگونه راه هرگونه عذری را بر ما بسته است.
[1] . بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج68، ص23. آنطوری که باید تو را بشناسیم، نشناختیم.
[2] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج93، باب 1، ص159، ح33. به نقل از پيامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ،من توانايی ندارم كه به احصای حمد و ثنای تو پردازم و تو چنان هستی كه خود، خویش را ستودهای.
[3] . اندماج: داخل شدن در چیزی و مستحکم شدن در آن.
[4] . ملّاصدرا، مفاتیح الغيب، ج 1، ص 557ـ558؛ محمدباقر مجلسى، همان، ج 56، ص 546.
نظرات کاربران