چه کسانی با او هستند؟
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 45 ، 16 ربیع الاول 1436) به تبیین موضوع «چه کسانی با او هستند؟» میپردازیم.
در هر میدان جمال (روح و جان و فطرت) یا جلال (قالبها، خودیها و دنیا)، بهترین و بلیغترین راه نجات، قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) هستند و ما برای شناخت خود و وظیفهمان به عنوان مسلمان در حکومت دینی، باید از این دو میراث پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) نور بگیریم.
قرآن به تمامی، اوصاف انسان کامل است و سایر انسانها نیز با قرب به این اوصاف میتوانند وصف انسانیت خود را به عینیت و تحقق برسانند. سرگذشت پیامبران در قرآن، بیان مقامات و مراتب انسان کامل در ارتباط با خدا، خود و خلق در میادین عبودیت باطنی، عبادت ظاهری، هدایت مردم و درگیریهای اجتماعی، اخلاقی و سیاسی است. حتی سرگذشت نمرود و فرعون و کفّار هم در قرآن آمده، تا اوصاف انسان کامل را در برخورد با شیطنت و کفر نشان دهد.
درواقع، انسان کامل است که با برخوردهای حقّانی خود، هرکس را در مسیری که انتخاب کرده، به اوج کمال میرساند؛ چه شقاوت باشد، چه سعادت.
ما هم برای شناخت جایگاه خود در شرایط گوناگون فردی و اجتماعی و در فراز و فرود تاریخی، چارهای نداریم جز اینکه به دامان قرآن و عترت پناه بریم و با اوصاف و آثار انبیاء و اولیاء(علیهمالسلام) انس بگیریم و پیوند وجودی و حقیقی برقرار کنیم. جامع تمام انبیاء و کتب آسمانی، پیامبر خاتم(صلّیاللهعلیهوآله) و معجزهی کشف تامّ او یعنی قرآن است. پس وظیفهی امروز ما به عنوان شیعهای که میخواهد زمینهساز ظهور امامش باشد، انس با آیات این کتاب است.
این معرفت با بصیرت و به دور از اوهام و خرافات، علاوه بر آنکه برای روح انسانی لذیذ است، استحکام و ثبات قدم در مقابل موانع مسیر انسانیت را به ارمغان میآورد. هرچه این آگاهی و بینش قویتر شود، مهر و محبت به آرمان و هدف در وجود انسان اشتداد پیدا میکند و این عشق، به ارادت و ایثار میانجامد؛ تا جایی که جاذبهی ولایت حق، ثمرهی هدایت را که کمال انسانی است، چون بذری پرمحصول به بار میآورد.
این حرکت، غیر از حرکت و عمل بیبصیرت است که در مقطعی از زمان و تحت تأثیر شرایطی خاص با تلقین و تحریک به وجود میآید و با تحریک و تلقینی دیگر از مثلت زر و زور و تزویر، کمرنگ میشود و رنگ میبازد. کسی که بصیرت ندارد، ثمرهی حیاتش را از دست میدهد؛ چون همواره تسلیم شرایط است و با اینکه عبادت و اعتقاد دارد، در هر موقعیت، رنگی به خود میگیرد. با بالا آمدن امواج، بالا میآید و با فرونشستن آنها فروکش میکند و از هر موافقت و مخالفت، تعریف و تهمت، محبت و نفرت، و ثروت و فقر، تأثیر میپذیرد. اما انسان بابصیرت، با شرایط تغییر نمیکند؛ بلکه شرایط را متناسب با هدف خود که به آن معرفت دارد، تغییر میدهد. اگر هم نتوانست، در کاخ فرعون باشد یا ته چاه، در جاذبهی شهوت زلیخا باشد یا در زندان، خودش تغییر نمیکند و از وظایف الهیاش بازنمیماند.
یکی از راهگشاترین آیهها در این زمینه که وصف کاملی از یاران حقیقی پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) ارائه میدهد، آیات 28 و 29 سورهی فتح است:
"هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللهِ شَهیداً."
اوست که پیامبرش را به هدایت و دین حق فرستاد، تا آن دین را بر همهی ادیان، پیروز کند و کافی است خدا شاهد باشد.
"هو" مقام ذات است؛ پس رسالت رسولی که این آیه در موردش سخن میگوید، ظهور ذات است، نه فقط ظهور فعل و صفت. دین اسلام، ظهور تامّ حقّ است و منظور از هدایت در این آیه، هدایت به جامعیت ذات است. پس پیروان این دین هم باید جامع باشند و به عمل ظاهری بسنده نکنند، بلکه به عمق و بطن دین بپردازند. طبق آیهی فوق، هدف از این رسالت، غلبهی دین الهی در تمام هستی است؛ یعنی حاکمیت دین الهی و ظهور "هو" در آخرالزمان، با رسالت خاتم و به دست یارانی که با او معیت دارند، با ویژگیهایی که در آیهی بعد معرفی میشوند:
"مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً."
محمد(صلّیاللهعلیهوآله) رسولخدا و کسانی که با او هستند، بر کافران سختگیرند و با یکدیگر اهل رحمت. آنان را بینی که رکوع و سجود کنند و جویای فضل و رضای خدا باشند؛ نشان آنها، اثر سجده است که بر چهره دارند. این است وصفشان در تورات و مثَلشان در انجیل، که چون کِشتی جوانه زنند و آن جوانه، تنومند و محکم شود و بر پای خود بایستد و کشاورزان را به شگفتی وادارد؛ تا آنجا که کافران را به خشم آورد. خدا به کسانی از آنها که ایمان آورده، عمل صالح کردهاند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
خداوند در این آیه از بین تمام اوصاف پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) او را رسول میخواند. پس معیت با ایشان هم، معیت وجودی با رسالت خاص ایشان است، نه معیت جسمی در زمان و مکان؛ وگرنه محدود به زمان حیات ایشان میشد و میبایست حاکمیت و غلبهی کامل اسلام در همان زمان اتفاق میافتاد. معیت با رسالت خاص پیامر(صلّیاللهعلیهوآله) یعنی توحید ذاتی و عبور از صورت و رسیدن به باطن، یا همان عمیقاندیشی و معرفت بابصیرت.
این آیه، دو وصف عاطفی برای اصحاب معیت بیان میکند: شدت با کفّار و رحمت بین خود. شدت و رحمت در عین اینکه ظاهراً متضادند، در وجود اینان جمعاند. درواقع آنها در شدت نیز از رحمت و جادهی حق، منحرف نمیشوند و اعتدال دارند. شدتشان هم فقط در مقابل کفّار یعنی محاربین است؛ کسانی که به عمد و دشمنی در مقابل دین میایستند و مبارزه میکنند. بقیه از هر دین و مذهبی باشند، محارب نیستند؛ حتی اگر منتقد یا دارای اختلاف سلیقه باشند و حتی یهودی و مسیحی. این مسئله، اهمیت، ضرورت و ظرافت دشمنشناسی را روشن میکند.
امروز حدّ وحدت، این است. ما باید نقاط مشترک خود را با دیگر مذاهب، تقویت کنیم و نسبت به هر کسی که با ما اهداف مشترک دارد، رحمت داشته باشیم، تا بتوانیم در مقابل دشمن مشترکمان بایستیم؛ و دشمن مشترک، کسی است که در مقابل دین خدا میایستد و مانع از رشد آن میشود. اگر نتوانیم این رحمت و شدت را در وجود خود تثبیت کنیم، اولین وصف یاران پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) را نداریم.
از یک سو خشونت حتی نسبت به خانواده و افراد جامعهی خود که یقیناً محارب نیستند؛ و از سوی دیگر، دریوزگی به غیر که نشانهی آن، نگرانی و ترس از تحریم است؛ هریک از این دو در ما باشد، ما را از معیت پیامبر جدا میکند. امروز باید پیشرفت ما در همهی زمینهها، تمام دنیا را بگیرد. باید از درون خود استفاده کنیم و هرطور شده، استعدادها را به ظهور رسانیم. باید با معرفت، آن قدر محکم شویم که هیچ چیز، ما را سست نکند.
ویژگی بعدی این یاران پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) رکوع و سجود با طلب فضل الهی است. اما نه اینکه مدام مشغول عبادات ظاهری باشند؛ که در آن صورت کی میخواهند برای دین، کار کنند و وظایفشان را انجام دهند؟! منظور، حالت دائمی وجود این یاران است که در تمام میدانها، با خضوع و خشوع، تسلیم امر حقّاند. آنان به دور از هرگونه کبر و خودخواهی، نیت خالص و طاهر دارند و هرچه میکنند، آن را صرفاً از حق میبینند، نه از خود. با اینکه در معرفت و عبادت پیشرو هستند، به تلاش و عمل خود امیدی ندارند و نه بهرهی دنیوی، نه بهشت اخروی میخواهند؛ بلکه فضل و رضوان الهی را طلب میکنند و در هر شرایطی قرار گیرند، همان را میخواهند که حق میخواهد.
وصف بعدی یاران پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) اثر سجده در پیشانی است. اما منظور، پینه بستن ظاهری نیست؛ که چه بسیار پیشانیهای پینهبسته در مقابل ولایت ایستادند! منظور این است که سیمای آنان ربّانی است و دیدن چهرهشان، همگان را به یاد خدا میاندازد. یعنی درونشان چنان فانی در حقّ است، که ظاهرشان را هم بنگری، حق میبینی. چون به قدری از خود برکنارند، که از میادینی که نسبت به خودشان اتفاق میافتد، بیخیال میگذرند و فقط میخواهند حق را ظهور دهند.
پس از این در آیه، مثَلی برای یاران پیامبر زده شده و آن، بذری است که در دل خاک میرود و شکافته میشود، ابتدا ساقهی ضعیف و نازکش بیرون میزند، سپس با سرعتی باورنکردنی تنومند میشود، استقامت مییابد و روی پای خود میایستد؛ به نحوی که دوست از این نموّ، تعجب میکند و دشمن به خشم میآید. آنجاست که دیگر هیچ تهدیدی در او اثر نمیکند.
همان طور که گمان نمیرود جوانهای ضعیف، به درختی تنومند و پرحاصل تبدیل شود، دشمنان هم گمان نمیکنند جامعهی اسلامی با این همه مشکل و دشمنی بتواند در مسیر اهداف خود حرکت کند و به مقصد برسد؛ اما طبق این آیه به حول و قوّهی الهی، این امر محقق خواهد شد و جامعهی منتظران و یاران امام زمان(عجّلاللهفرجه) حاکمیت دولت کریمه را خواهند دید. پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) آنان را برادران خود خواندند و به اطرافیانشان فرمودند:
"إِنَّكُمْ أَصْحَابِی؛ وَ إِخْوَانِی، قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی."[1]
شما اصحاب من هستید؛ اما برادرانم گروهی در آخرالزمان هستند که به من ایمان میآورند، در حالی که مرا ندیدهاند.
امروز به لطف حقتعالی و عنایات معصومین(علیهمالسلام)، با تمام موانعی که در جهان وجود دارد، شرایط برای تحقق این آیه فراهم است تا بذر وجودی انسانها به سرعت رشد کند، استحکام یابد و ثمره دهد. پس باید تلاش کنیم و در همهی زمینهها، خود را از وابستگی به غیر نجات دهیم. امروز ما، خواه ناخواه آرمان داریم و آرمانمان، امام زمان خواهی است. این هدف والا، نوع خاصی از زندگی پر از جنب و جوش و تلاش را میطلبد، با نوع خاصی از ابتلائات که با قانع شدن به روزمرگی نمیسازد. دیگر وقت آن نیست که از حرف این و آن ناراحت شویم و درگیر جزئیات باشیم. البته دنیا را کنار نگذاریم؛ اما همّ و غممان دنیا نباشد و به معرفت بپردازیم.
اگر بصیرت نسبت به آرمان مقدس را در خود قوی نکنیم، در این دنیای پر از رنگهای فریبنده و گیراییهای کاذب، با تحریم و تهدیدهای گوناگون، میراث الهی ولایت را که در امتداد میراث نبوی است، از دست خواهیم داد. کسب بصیرت نیز جز با تهذیب و رهایی از کثرات ناسوتی، مجاهدتهای پیگیر علمی و عملی در میادین ابتلا و انس حقیقی وجود با دو میراث ماندگار پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) حاصل نخواهد شد.
[1]- بحار الأنوار، ج52، ص124.
نظرات کاربران