صلهی رحم
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 16، 19 محرم 1436) به تبیین موضوع «صلهی رحم» میپردازیم.
گفتیم "رحمان"، وجود منبسط در شراشر موجودات است و هیچ چیز و هیچ کس از این حقیقت، بیبهره نیست؛ اما بسترسازی برای ظهور و تعین آن، بر عهدهی اسم "رحیم" است. "رحیم" صفت مشبهه از ریشهی "رحم" و دالّ بر ثبوت و ملکه بودن است. رحیمیت حقتعالی، امتداد رحمت او برای تعین موجودات است و به صورت کمّی، سعه ندارد. بر خلاف "رحمان" که دلالت بر کثرت میکند و به صورت کمّی سعه دارد. به این معنا که همه چیز از خاک گرفته تا افلاک، وجود را دریافت کردهاند و اسم "رحمان" در آنها تجلی دارد؛ اما ظهور این وجود به صورت کیفی در همه چیز نیست.
به عنوان مثال، همهی گلها رحمت رحمانی را دارند، اما رحیم برای زیباترین گل است؛ یا همهی انسانها در رحمت رحمانیاند، اما بهترینها رحمت رحیمی را نیز دریافت کردهاند. درواقع خصوصیات خاص هر موجود را، اسم "رحیم" به فعلیت میرساند.
اسم "رحیم" در قرآن، 115 بار آمده؛ اما به جز چند مورد، همه جا بعد از سایر اسماء الهی مثل غفور، توّاب و رئوف آمده است؛ یعنی بعد از اسمائی که به مسیر انسان برای ظهور وجود برمیگردد. مثلاً اگر "رحیم" پس از اسم "غفور" میآید، به این دلیل است که غفران و آمرزش گناهان، در جهت گذر از نقص و رسیدن به کمال است و تحت دولت اسم "رحیم" کار میکند. پس باید اسم "رحیم" را پیدا کنیم و به تناسب نقصی که داریم، اسمهای دیگر را بیرون بکشیم؛ وگرنه توّاب و غفور و ستّار و... در وجود ما کار نمیکنند.
با "رحیم" است که صفات در وجود ما ملکه میشود. باید به رحِم هستی وصل شویم، تا اسم "رحیم" در ما کار کند و استعدادهایمان تثبت گردد. برای آنکه مصداق رحِم را در عالم معنا پیدا کنیم و کارکرد آن را بدانیم، از مصداق رحِم در عالم ماده آغاز میکنیم. نزدیکترین ارحام برای یک زن، فرزندان او هستند و رقّت و عطوفتی بیش از محبت مادر به فرزند، در عالم ماده نیست. نطفه در رحِم مادر، از هرچه مادر بخورد، تغذیه میکند تا از نطفگی درآید و جنینی کامل شود. نطفه، استعداد تمام اسماء و صفات را دارد و رحِم، شرایط ظهور را فراهم میکند تا نطفه به تعین برسد و معنی وجود و دیدن و شنیدن را بچشد.
البته مادر، نوزادش را پس از تولّد هم رها نمیکند؛ چون نوزاد هنوز دنیایی قوّه و استعداد دارد که باید به فعلیت و ظهور برسند. به همین دلیل، مادر در مسیر رشد از او مراقبت میکند و این کار را تا آخر عمر خود، نسبت به فرزندش ادامه میدهد. ابتدا به نوزاد خود شیر میدهد، چون او ضعیف است و خودش توان تغذیه ندارد. نوزاد، خود را نجس میکند و نیاز دارد که پاک شود؛ مادر برمیگردد و پاکش میکند. نوزاد بیمار میشود و تب میکند؛ مادر، اسم غفور هم دارد و مراقبت میکند تا حالش خوب شود. او ودود هم هست، چون کودک زمین میخورد و باید در آغوشش بگیرد و...
اسم "رحمان" به عنوان علت ایجادی و "رحیم" به عنوان عامل ظهور و بقا نیز آنبهآن با ماست و ما فرزندان ناخلفی هستیم که فکر میکنیم خودمان میرویم. خدا وجود را نداده که کناری بنشیند و نظاره کند؛ بلکه رحمت رحیمی او همواره در ما کار میکند؛ وگرنه هرگز نمیتوانستیم به کمال برسیم.
مصداق رحم در ناسوت، در یک مرتبه مادر است و در مراتب دیگر پدر، خواهر، برادر، طبیعت و...؛ و معنای صلهی رحم در ماده، نوعی پیوند است بین خویشاوندانی که از یک رحِماند تا با این پیوند، مشکلات و نواقصشان برطرف شود. این پیوند و دستگیری، اغلب مستلزم رفت و آمد است. اما متأسفانه بسیاری از رفت و آمدهای ما بر مبنای چشم و همچشمی و هوای نفس است و از صلهی رحم، مهمانبازی را فهمیدهایم که: او دعوت کرده، من هم باید پس دهم!
این رفت و آمدها، هزار حرف و حدیث به دنبال دارد و بیشتر قطع رحم میآورد تا وصل رحم. با درک اصالت رحم، مهمانی هم خوب و بجاست. اما حقیقت صلهی رحم، فوق اینهاست. امروز خانهها وسیع و دلها تنگ است و زیاد مشاهده میکنیم که حتی برادر، چشم دیدن برادر را ندارد. ارحام با هم مثل غریبهها هستند و هیچ پیوندی بینشان نیست؛ با اینکه در ظاهر، مذهبی و ولایتی هم هستند و میدانند در دین چقدر به ارحام سفارش شده است.
به همین وزان، رحِم روحانی در درجهی اول، پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) است که خداوند، او را با وصف "رحیم" ستوده:
"لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ."[1]
و در مراحل بعد، اولیاء معصومین(علیهمالسلام) و مظاهر آنان هستند. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) خود و علی(علیهالسلام) را پدران امت معرفی میکند[2].
همان طور که قطع رحم مادی موجب اختلال در امور فردی و اجتماعی میشود، قطع رحم معنوی هم موجب خسران و حرمان در دنیا و آخرت است؛ به فرمودهی خداوند در قرآن:
"الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ."[3]
کسانی که عهد خدا را پس از محکم کردن، نقض میکنند و آنچه را که خدا به وصل آن فرمان داده، میگسلند و در زمین فساد میکنند، آنان زیانکاراناند.
خداوند در حدیث قدسی نیز فرموده است:
"أَنَا الرَّحْمَنُ وَ هِیَ الرَّحِمُ، شَقَقْتُ لَهَا اسْماً مِنِ اسْمِی؛ مَنْ وَصَلَهَا وَصَلْتُهُ وَ مَنْ قَطَعَهَا قَطَعْتُهُ."[4]
من رحمانم و آن، رحِم؛ که اسمی از اسم خود برایش مشتق کردهام. هركه آن را وصل كند، با او صله میكنم و هركه قطع رحم كند، [رحمت خود را] از او قطع خواهم كرد.
قطع خدا از بنده، به این معنا نیست که وجود را از او بگیرد؛ که این شدنی نیست و آنچه وجود یافت، هرگز عدم نمیشود. این قطع یعنی آنچه در وجود انسان است، به فعلیت و ظهور نمیرسد و او از نوعیت خود به مراتب نازل، سقوط میکند؛ مثل بلعم باعور که "مَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ"[5] شد. آن وقت در آخرت با اینکه همه چیز دارد، توان بهرهبرداری از هیچ چیز را ندارد. مثل کسی که ایزوله متولد میشود و با اینکه چشم و گوش و دست و پا دارد، نمیتواند ببیند و بشنود و راه برود! راستی دیدن آن همه حیات و زیبایی و عجز از استفاده از آنها عین عذاب است.
[1]- سوره توبه، آیه 128 : قطعاً براى شما پیامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان، رئوف و رحیم است.
[2]- بحار الأنوار، ج23، ص259 : "أَنَا وَ عَلِیّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة".
[3]- سوره بقره، آیه 27.
[4]- بحار الأنوار، ج23، ص266.
[5]- اشاره به آیه 176، سوره اعراف : مثَل او همچون سگ شد!
نظرات کاربران