رحم مادي و رحم معنوي
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 18، 22 محرم 1436) به تبیین موضوع «رحِم مادی و رحِم معنوی» میپردازیم.
در جلسهی گذشته، امام را به عنوان رحم معنوی معرفی کردیم. همچنین از طبیعت به عنوان رحم مادی نام بردیم و گفتیم که چگونه امروز خشونت و ظلم به طبیعت، جزء فرهنگ ما شده و متأسفانه ما به آن تن دادهایم و پذیرفتهایم که سیستم زندگیمان در فرهنگ، اقتصاد، معماری و تغذیه، براساس دین نباشد. در حالی که همواره موظّفیم با آگاهی به تمام امور بنگریم و از خطاهای فرهنگی جلوگیری کنیم.
امروز فرهنگدهی و روشن کردن حقّ ولایت، اوجب واجبات است. بصیرت یعنی همین حضور در جامعه و احساس مسئولیت نسبت به اتفاقاتی که در ابعاد مختلف آن میافتد. ما باید نسبت به روشهای درست و غلطی که در جامعه هست، آگاه باشیم؛ حُسنها را ببینیم و تقویت کنیم و نقدها را نیز دوستانه ارائه دهیم و در صدد رفعشان برآییم.
در تداوم بحث به روایتی مشابه از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اشاره میکنیم[1]. روایت شده است که روزی ایشان پرسیدند:
آیا میدانی آن رحِم که هرکس به آن وصل شود، خدای رحمان به او وصل میشود و هرکه آن را قطع کند، خدای رحمان از او میبُرد، چیست؟
گفته شد: ای امیر مؤمنان، خداوند با این توصیه، مردم را تشویق کرده تا نزدیکانشان را گرامی بدارند و صلهی رحم به جای آورند. حضرت دوباره فرمودند:
آیا خداوند، مردم را دعوت کرده که به خویشاوندان کافر، وصل شوند و کسانی را که خود کوچک شمرده و تحقیرشان را واجب کرده، بزرگ دارند؟
گفتند: نه؛ آنان را فرا میخواند تا نسبت به خویشان مؤمن خود، صله داشته باشند. حضرت فرمودند:
آیا واجب شدن حقوق ارحام، به خاطر اتصال به پدران و مادرانشان است؟
پاسخ دادند: آری، ای برادر رسولخدا. فرمودند:
پس آیا در آن صورت، حقوق پدران و مادران را ادا میکنند؟
پاسخ داده شد: آری؛ و حضرت فرمودند:
"فَآبَاؤُهُمْ وَ اُمَّهَاتُهُمْ إِنَّمَا غَذَّوْهُمْ فِی الدُّنْیا وَ وَقَوْهُمْ مَكَارِهَهَا، وَ هِیَ نِعْمَةٌ زَائِلَةٌ وَ مَكْرُوهٌ یَنْقَضِی؛ وَ رَسُولُ رَبِّهِمْ سَاقَهُمْ إِلَی نِعْمَةٍ دَائِمَةٍ لَاتَنْقَضِی وَ وَقَاهُمْ مَكْرُوهاً مُؤَبَّداً لَایبِیدُ؛ فَأَیّ النِّعْمَتَینِ أَعْظَمُ؟"
پس پدران و مادرانشان آنان را فقط در دنیا تغذیه کردهاند و از ناگواریهای دنیا محفوظ داشتهاند؛ در حالی که آن نعمت، ناپایدار و این ناگواری، زودگذر است. اما رسولخدا آنان را به نعمتی سوق میدهد که دائمی و زوالناپذیر است و از ناگواری و زیانی ابدی حفظ میکند. پس کدام یک از این دو نعمت، بزرگتر است؟
پاسخ دادند: نعمت رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله) باشکوهتر، باعظمتتر و بزرگتر است. حضرت فرمودند:
"فَكَیفَ یَجُوزُ أَنْ یَحُثَّ عَلَی قَضَاءِ حَقِّ مَنْ صَغَّرَ اللَّهُ حَقَّهُ وَ لَایَحُثَّ عَلَی قَضَاءِ حَقِّ مَنْ كَبَّرَ اللَّهُ حَقَّهُ؟"
پس چگونه جایز است که به ادای حقّ کسی که خداوند حقّش را کوچک کرده، دعوت کرد و به ادای حقّ کسی که خدا حقّش را بزرگ شمرده، فرا نخواند؟!
گفتند: این جایز نیست! و حضرت پاسخ دادند:
"فَإِذاً حَقُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ الْوَالِدَینِ وَ حَقُّ رَحِمِهِ أَیضاً أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ رَحِمِهِمَا؛ فَرَحِمُ رَسُولِ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) أَوْلَی بِالصِّلَةِ وَ أَعْظَمُ فِی الْقَطِیعَةِ. فَالْوَیلُ كُلُّ الْوَیلِ لِمَنْ قَطَعَهَا وَ الْوَیلُ كُلُّ الْوَیلِ لِمَنْ لَمْ یُعَظِّمْ حُرْمَتَهَا. أوَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ حُرْمَةَ رَحِمِ رَسُولِ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) وَ أَنَّ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) حُرْمَةُ اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ أَعْظَمُ حَقّاً مِنْ كُلِّ مُنْعِمٍ سِوَاهُ؟ فَإِنَّ كُلَّ مُنْعِمٍ سِوَاهُ، إِنَّمَا أَنْعَمَ حَیثُ قَیضَهُ لَهُ ذَلِكَ رَبُّهُ وَ وَفَّقَهُ."
پس حقّ رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله)بزرگتر از حقّ والدین و حقّ رحم ایشان بزرگتر از حقّ رحم پدر و مادر است. پس رحم رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله)سزاوارترند به صله و [گناه] قطع از آنان نیز بزرگتر است. پس وای وای بر کسی که رحم پیامبر را قطع کند و وای وای بر کسی که حرمت آن را بزرگ نشمارد. آیا نمیدانی که حرمت رحم رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله)حرمت رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله) و حرمت رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله)حرمت خداست و حقّ خداوند از هر نعمتدهندهای بیشتر است؟ پس همانا هر نعمتدهندهای جز او، جایی انعام میکند که پروردگارش آن را بر او مقرّر کند و توفیقش دهد.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در ادامه، حدیثی قدسی خطاب به حضرت موسی را بیان کردند که خداوند فرمود:
"قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: یا مُوسَی، أَ وَ تَدْرِی مَا بَلَغَتْ رَحْمَتِی إِیاكَ؟ فَقَالَ مُوسَی: أَنْتَ أَرْحَمُ بِی مِنْ اُمِّی. قَالَ اللَّهُ: یا مُوسَی، وَ إِنَّمَا رَحْمَتُكَ أُمَّكَ، لِفَضْلِ رَحْمَتِی؛ أَنَا الَّذِی رَفَقْتُهَا عَلَیكَ وَ طَیبْتُ قَلْبَهَا لِتَتْرُكَ طِیبَ وَسَنِهَا لِتَرْبِیتِكَ؛ وَ لَوْ لَمْ أَفْعَلْ ذَلِكَ بِهَا، لَكَانَتْ وَ سَائِرَ النِّسَاءِ سَوَاء."
خدای تعالی به موسی فرمود: ای موسی، آیا میدانی آنچه را از رحمت من به تو رسیده است؟ پس موسی گفت: تو بر من از مادرم رحیمتری. خداوند فرمود: ای موسی، همانا رحمت مادر تو بر تو، اضافی رحمت من است. من کسی هستم که او را بر تو مهربان کردم و قلبش را نرم و نیکو ساختم تا خواب خوش خود را برای تربیت تو رها کند؛ و اگر چنین نمیکردم، مادر تو با سایر زنان برایت یکسان بود.
پس رحم اصلی ما پیامبر و خاندان ایشاناند. ما اگر این رحم اصلی را بشناسیم، با خویشاوندان و ارحام خود هم درست رفتار میکنیم و در ارتباط با آنان دچار افراط و تفریط نمیشویم. نه به هر بهانهی واهی از آنان میبُریم و نه در هر خوب و بدی همراهشان میشویم و تملّقهای بیجا میکنیم؛ بلکه در چارچوب رحم اصلی، حقّ رحم فرعی را هم درست ادا میکنیم. در این صورت، رفت و آمدهای بیجا، توقّعات بیجا و هدیههای بیجا از بین میرود و دیگر به اسم صلهی رحم، به گناه نمیافتیم تا خویشاوندان از ما راضی شوند و دلشان نشکند! چون حقّ خدا و پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) بسیار بالاتر از حقّ پدر و مادر و خویشان است و حتی به بهانهی اطاعت از پدر و مادر که دستور خداست، نباید به گناه افتاد.
اما متأسفانه روند تاریخی ما، در جهت قطع از رحم اصلی بوده است. آن روز که دست امام را بستند، مردم را فقط از حکومت اسلامی او محروم نکردند؛ بلکه دستشان را از دامن رحِم هستی کوتاه کردند. چون امام آمده بود تا حقیقت و بطن اسلام را در وجودها حاکم کند و مسلمانان با وصل به او به حق برسند.
از خود بپرسیم که ما چقدر با ارحام معنویمان پیوند داریم؟ آنان باید تمام هستی ما را پر کنند؛ به نحوی که حتی اگر به دنیا و طبیعت و اقوام میرسیم، به خاطر آنان باشد. اما ما اگر به طبیعت میرسیم، برای این است که خودمان آسیب نبینیم؛ و برای دل خود صلهی رحم میکنیم، نه از روی آگاهی و برای ادای حقوق الهی. برای صلهی معنوی هم، به نماز و روزهای بسنده کردهایم؛ در حالی که نماز و روزه، وسیله و مقدمهی صله هستند، نه خود آن. مثل اینکه ما برای دیدن خویشان خود، ناگزیریم در خیابان برویم و سوار اتومبیل شویم؛ که لازم است، اما خود صلهی رحم نیست.
عبادات هم باید ما را به آغوش رحم معنویمان برساند و نشانهی این پیوند و صله، آن است که در فرهنگ، روحیه، اندیشه، اوصاف و افعال، شبیه آنان شویم؛ إنشاءالله.
[1]- بحار الأنوار، ج23، صص266-267.
نظرات کاربران