رحمت؛ خیر یا سود؟
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 24، 29 محرم 1436) به تبیین موضوع « رحمت؛ خیر یا سود؟» میپردازیم.
گفتیم "رحمان" و "رحیم"، جلوات اسم جامع "الله" هستند و "الله" با رحمانیت و رحیمیت، در همهی هستی ظهور دارد. به این معنا که هیچ ذرهای بیبهره از ایجاد نیست و هیچ ذرهای نیست که هدایت خاص الهی برای رسیدن به کمال نوعیاش، به او تعلق نگیرد. پس راه ورود به حوزهی ذات الهی و یافتن وجود خود در ارتباط با او، این دو اسم است.
دانستیم راه وصول به "رحمان" و "رحیم"، پس از شناخت درست آنها، این است نسبت به خود رحمت داشته باشیم. برای این منظور باید در قوای ادراکی از جهل خارج شویم و به معرفت و یقین برسیم و در عمل، اعتدال پیدا کنیم؛ وگرنه ظالمیم و عهد الهی در ظهور ولایت و دستگیری، به درد ما نمیخورد؛ "...قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ"[1]. آن وقت با اینکه فیض خدا جاری و ساری است، در ما تأثیر نمیگذارد. مثل اینکه اگر با چتر زیر باران بایستیم، یک قطره آب هم به ما نمیرسد. در بارش فیض از جانب حقتعالی، بخل و امساک نیست و او کسی را انتخاب نمیکند. همان گونه که باران، انتخاب نمیکند بر چه کسی ببارد و بر چه کسی نبارد؛ بلکه جاری میشود و به هر موجود، طبق رتبهی خود میرسد. فیض الهی نیز همه جا هست؛ فقط باید نفس خود را مستعد کنیم و در معرض بارش آن قرار گیریم.
پس از آنکه به اوصاف کمالی رحمت، متلبّس شدیم، تازه گفتن "یا رحمان یا رحیم" اثربخش میشود؛ وگرنه قبل از آن گفتن این اذکار، آب در هاون کوبیدن است و مثل "آب، آب" گفتن است که تشنه را سیراب نمیکند. اما رحمت به خود و تخلق به رحمت نیز کافی نیست و کمال در این است که رحمت به غیر هم داشته باشیم. رحمت به خود، مرحلهی "آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" است که فرد، خود را در علم و عمل ارتقاء میدهد و "تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ"[2] مرحلهی رحمت به دیگران است. همان گونه که حقتعالی عین کمال است و "رحمان" و "رحیم" در ذات اوست؛ با این حال در ظهوراتش هم رحمت دارد و "رحمان" و "رحیم" بالغیر هم هست.
اما چگونه میتوان نسبت به دیگران رحمت داشت؟ با خیر رساندن و دفع شرّ از آنان.
در عرف عامه، "خیر" آن چیزی است که خوشایند و به سود ما باشد و "شر" هر چیزی است که به ما ضرر برساند. اما معنای حقیقی خیر و شر، سود و زیان نیست. خداوند به زیبایی این دو را از هم تمییز داده است:
"...عَسٰى أَنْ تَكْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَكُمْ وَ عَسٰى أنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ..."[3]
این آیه نشان میدهد که هر نفعی خیر نیست و هر ضرری شر نیست. خیر، بهرهی ابدی در مسیر سعادت، و امری ثابت و متداوم است که همه جا حتی پس از مرگ میتواند دست ما را بگیرد. اگر حقیقتاً به کسی خیر برسانیم، چه باشیم و چه نباشیم، خیر ما در او جاری است و با آن میتواند راه بقا را پیدا کند. اما سود و منفعت، محدود است و دائمی نیست؛ تازه اگر برای صاحب خود، شرّ نداشته باشد.
پس "رحمان" و "رحیم" به غیر، کسی است که به دیگران خیر رساند؛ هرچند این خیر، به ضرر آنان باشد. اما این معنا با آنچه ما فهمیدهایم و به اسم رحمت به آن عمل میکنیم، چقدر فرق دارد! ما اغلب فقط سود و خوشایند دیگران را در نظر میگیریم و میگوییم: «دلم برای او سوخت و به رحم آمد و این کار را برایش کردم»! در حالی که ملاک رحمت، دل ما نیست و معنای حقیقی رحمت هم رأفت و رقّت نیست. فکر کنید اگر رحمت خدا این بود که دلش برای ما بسوزد و هرچه صبح تا شب میخواهیم، به ما بدهد، چه بلایی سرمان میآمد؟ در حالی که خیلی وقتها پس از اندکی، خودمان میفهمیم خواستمان به خیر و صلاح نبوده است!
بر این اساس، پدر و مادر خوب، آنهایی نیستند که هرچه فرزندشان خواست، برایش فراهم کنند و نگذارند کمترین سختیای ببیند؛ بلکه باید مراقب او باشند، اما اجازه دهند تجربه و حتی اشتباه کند و در صدد جبران برآید. چون خیر فرزند، در این نوع تربیت نیست.
همان طور که اگر کشوری وابسته به سایر ممالک باشد، کالاهای آماده وارد میکند و این در ظاهر به سود آن است. اما خیر نیست؛ چون به دنبال خود، ذلت، تنبلی، عدم شکوفایی استعدادها و عقبماندگی میآورد.
نکتهی دوم در رحمت به غیر، صدق نسبت به خدا و خُلق نیکو در مواجهه با مردم است. نه آن خوشرویی که در دلمان تنگی و فشار باشد و در ظاهر، محبت کنیم و قربانصدقه برویم. این صادق نبودن، نفس ما را خراب میکند. مثلاً اگر آمادهی پذیرایی از مهمان نیستیم، نباید کسی را دعوت کنیم؛ اما ما رودربایستی داریم و میترسیم طرف مقابل، ناراحت شود یا دلش بشکند. حال آنکه مؤمن، رودربایستی ندارد و این از ضعف ایمان است که نشان میدهد کار، برای خوشآمد خود و خلق بوده، نه برای خدا.
اغلب ملاحظات ما در ارتباط با دیگران، برای جلب منفعت و دفع ضرر است و اسمش را میگذاریم رحمت؛ در حالی که رحمت، خیر رساندن به دیگران برای خداست. لذا میبینیم هرچه پیوندهای ظاهری در جامعه زیاد شده، دلها از هم فاصله گرفته و دور شده است. این، جامعهی آرمانی دینی نیست؛ چون مؤمنین باید نه تنها در ظاهر، بلکه در قلب و اندیشه به هم نزدیک باشند و تفاهم آنها وجودی باشد، نه ظاهری.
پس خُلق با خَلق، شیرینزبانی و ظاهرسازی نیست؛ بلکه همان جلب خیر و دفع شرّ است.
مثلاً وقتی عقیل برای دریافت کمک از بیتالمال، خدمت امام علی(علیهالسلام) رسید، ایشان نه تنها از بیتالمال به برادر خود چیزی ندادند، بلکه آهن گداخته را به او نزدیک کردند تا از آتش جهنم، هشدارش دهند. شاید با برداشت سطحی ما از رحمت، این کار بیرحمی باشد و چه بسا اگر ما جای امام بودیم، به اسم دلسوزی، خواستهی عقیل را برآورده میکردیم. اما درحقیقت، سود رساندن بر اساس رابطه و موقعیت (رانتخواری) رحمت و خیر نیست؛ وگرنه هیچ کس رحمت حضرت علی(علیهالسلام) را نسبت به دیگران ندارد.
اما آیا هر کسی که خیر برساند و دفع شر کند، اهل رحمت است، حتی اگر کافر باشد؟
خیر؛ چون خیررسانی، آنجا رحمت است که برای خدا باشد، نه برای خود یا دیگران. خدا از ما میخواهد هیچ کاری برای غیر او نکنیم و همه چیزمان لله باشد. زیرا هرچه برای دیگران کنیم، منّت و طمع به دنبال میآورد؛ اما خدا نمیخواهد هیچ کس بر بندهاش منّت بگذارد.
ما به هر انگیزهای کار خوب انجام دهیم، از منافعی که به دنبالش هستیم، بینصیب نمیمانیم. اما تنها اگر کارمان برای خدا باشد، اهل خیر و رحمت میشویم و میتوانیم به تخلّق و مظهریت در این اسم برسیم. فقط بدانیم آنجا که برای خدا کار میکنیم، خالص باشیم و حتی آن را به زبان نیاوریم؛ حتی اظهار خستگی نکنیم و اگر هم زمین خوردیم، آه نگوییم. چون کار لله، یعنی همجواری با قدرت، عظمت، بصیریت و تمام اسماء الله؛ پس هیچ گاه شکست نمیخورد و درمانده نمیشود. ذات خدا خیررسان است و برای همه، خیر میخواهد و میدهد؛ چه رسد به آن کسی که طبق سنن هستی برای او کار میکند. چنین کسی حتی اگر طمعی از خدا نداشته باشد، خدا نهایت خیر را به او میرساند.
[1]- اشاره به آیه 124، سوره بقره : گفت: عهد من به ظالمان نمیرسد.
[2]- اشاره به آیه 3، سوره عصر : کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح کردند و یکدیگر را به حق و به صبر، سفارش نمودند.
[3]- سوره بقره، آیه 216 : شاید چیزى را خوش نداشته باشید و آن براى شما خیر باشد و شاید چیزى را که دوست دارید، براىتان شرّ باشد.
نظرات کاربران