حمّام داغ!
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 42، 30 صفر 1436) به تبیین موضوع «حمّام داغ!» میپردازیم.
گفتیم طبق آیهی شریفهی "وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً"[1]، همهی انسانها ناگزیرند از صراط که پلی روی جهنم است، عبور کنند. و میدانیم هرچه فردا به ظهور میرسد، در همین دنیا حاصل شده است. این آیه نیز امروز محقّق میشود و فردا به ظهور میرسد. اما نه به این معنی که دنیا و طبیعت، جهنم است؛ بلکه جهنم، اعتبار ما از جلوات ناسوت و دل بستن به آن است. اما آیا خداوند با عذاب جهنم، به بندگان ظلم میکند؟
به بیان صاحب "التحقیق"، ظلم از سوی حقتعالی، نه جایز است و نه میتوان آن را تصور کرد؛ چون ظلم از جهل، ناتوانی، فقر و احتیاج یا غفلت ناشی میشود و این امور هرگز در شأن خدایی نیست که ذاتش غنی و نامحدود و عین حضور است و هیچ ضعف و جهلی ندارد[2]. خداوند جز بسط رحمت و افاضهی فیض وجود و ظهور خیر و جمال، چیزی نمیخواهد و هرگز ظلم از او صادر نمیشود.
آیات قرآن نیز مکرّر، ظلم را نکوهش کرده و خدا را از آن منزّه دانسته است. از جمله فرموده: "...وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ"[3]؛ یعنی خدا به هیچ بندهای اعمّ از مؤمن و کافر، ظلم نمیکند. در آیهی دیگر نیز این دایره را وسعت میدهد و میفرماید: "...وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمینَ"[4]؛ یعنی خدا نه تنها برای انسانها، بلکه برای هیچ شیئی ظلم نمیخواهد.
شاید کسی بگوید: ظلم نسبی است و خدا مرتکب ظلمهای بزرگ نمیشود؛ اما ممکن است ظلمهای کوچک را به بندگان روا دارد! در حالی که آیات، این تصور غلط را هم رد میکنند و میفرمایند: "إِنَّ اللهَ لایَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ..."[5]، "...لایُظْلَمُونَ فَتیلاً"[6] و "...لایُظْلَمُونَ نَقیراً"[7]؛ یعنی حقتعالی حتی به اندازهی ذرهای ظلم نمیکند.
خداوند تصریح میکند که ظالمان را دوست ندارد: "...وَ اللَّهُ لایُحِبُّ الظَّالِمینَ"[8]؛ و چیزی که خدا دوست ندارد، متعلق ایجاد نیست. وجود انسان هم تاب ظلم کردن و ظلم دیدن و گرایش به ظلم را ندارد. ظلم، مقتضی حیات ناسوتی و از جنبههای وجهالخلقی است که از سوءاختیار انسان ناشی میشود.
بنابراین جهنم و عذاب، از الطاف خفی الهی است که ما را وارد آن میکند، تا از اثرات ظلم پاک سازد. ورود در جهنم نیز بدون سوزش و درد، امکان ندارد و برای پاک شدن، ناگزیریم این درد و سوزش را بپذیریم. خداوند به عنوان ولیّ مؤمنان، خود را مسئول خارج کردن آنان از ظلمت به نور معرفی میکند[9]؛ اما سوختن دارد. نه اینکه خدا نتواند بدون عذاب، ظلم را پاک کند؛ بلکه وجود ظالم، اقتضای پاک شدن بدون درد و سوز را ندارد.
برای روشن شدن مطلب، مثالی میزنیم: ما تمام خوشیها و نعمتها را برای فرزند خود میخواهیم و هرگز به درد او راضی نیستیم. اما وقتی او علیرغم توصیههای ما بیاحتیاطی میکند و بیمار میشود، خودمان او را به دست پزشک میسپاریم و به درد تزریق و داروی تلخش راضی میشویم. این از ابتدا، خواست ما نبوده؛ اما چون برای سلامت او لازم است، راضی به این کار میشویم.
عذابهای خدا در دنیا، برزخ و جهنم نیز از آن رو که مسیر پاک شدن از ظلم است، مطلوب حقتعالی است؛ اما خواست اولی او نبوده و به سوء انتخاب و نوع حرکت ما برمیگردد.
در روایت زیر، ورود در آتش به ورود در حمام برای پاک شدن روح از ظلمها تشبیه شده است:
"وَ إِنَّ مَنْ تَوَالَی عَلِیّاً وَ بَرِئَ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ سَلَّمَ لِأَوْلِیائِهِ، لَایَرَی النَّارَ بِعَینِهِ أَبَداً إِلَّا مَا یَرَاهُ؛ فَیُقَالُ لَهُ: لَوْ کُنْتَ عَلَی غَیرِ هَذَا، لَکانَ ذَلِکَ مَأْوَاکَ. إِلَّا مَا یُبَاشِرُهُ مِنْهَا، إِنْ کانَ مُسْرِفاً عَلَی نَفْسِهِ بِمَا دُونَ الْکُفْرِ، إِلَی أَنْ یُنَظَّفَ بِجَهَنَّمَ، کَمَا یُنَظَّفُ الْقَذَرُ مِنْ بَدَنِهِ بِالْحَمَّامِ؛ ثُمَّ یَنْتَقِلُ مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مَوَالِیهِ."[10]
و همانا کسی که ولایت علی(علیهالسلام) را بپذیرد و از دشمنان او برائت جوید و به دوستانش تسلیم شود، آتش را به چشم نمیبیند، مگر آنچه را به او نشان دهند. پس به او گفته میشود: اگر بر غیر از این (دوستی اهلبیت(علیهمالسلام)) بودی، این آتش جایگاهت بود. اما اگر بر نفس خود اسراف کرده باشد بدون کفر، به همان اندازه در آتش میرود تا با جهنم، پاک شود؛ همان طور که آلودگی بدنش، در حمام پاک میشود. سپس به شفاعت اولیاء خود از آتش خارج میگردد.
اسراف به نفس، از مصادیق ظلم است. حمّام از ریشهی "حمّ" است که معنای جوشان و سوزان را در خود دارد. هرچه بدن آلودهتر باشد، باید مدت درنگ در حمام، بیشتر، ابزار پیشرفتهتر و آب، داغتر باشد. به همین ترتیب روح نیز به قدر آلودگی باید در عذاب جهنم بماند. یکی از جلوات این سوز و جهنم، تب است.
روایت شده پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) به عیادت بیماری رفتند و به او فرمودند:
"أَبْشِرْ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ: الْحُمَّی هِی نَارِی؛ أُسَلِّطُهَا عَلَی عَبْدِی الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیا، لِیکونَ حَظَّهُ مِنَ النَّارِ."[11]
بشارت بده که همانا خداوند فرمود: تب، آتش من است که آن را بر بندهی مؤمنم در دنیا مسلط میکنم، تا همان، نصیبش از آتش جهنم باشد.
پس تب، بیماری و سختی دنیا میتواند عامل پاک شدن مؤمنان از ظلم باشد. اما اگر ظلم عمیق شد، با این سوختنها پاک نمیشود و عذابهای برزخی میخواهد. اگر در برزخ هم پاک نشد، باید به قدر ظلم و آلودگی خود در جهنم بماند. اما خلود در جهنم، برای افرادی است که ظلم به عمق وجودشان راه یافته و پاک شدن از آن را غیرممکن کرده است.
هرچه وجود فرد لطیفتر و اعتقاداتش قویتر باشد، آلودگی خود را بهتر میبیند و برای پاک شدن از آن در همین دنیا تلاش میکند؛ مثل شیشهای که در غایت تمیزی و شفافیت است و حتی با یک نفس، تار میشود. چنین وجودی با کمترین ظلم، دردمند میشود و مدام خود را پاک میکند؛ لذا کارش آسانتر است. اما کسی که وجودش را از ظلمت و سیاهی انباشته، بیخیال است و به سادگی آلودگی خود را نمیبیند و پشیمان نمیشود؛ لذا برای پاک شدن، نیاز به حرارت و سوز زیادی دارد و باید منتظر عذابهای برزخی باشد که قابل مقایسه با فشارهای دنیوی نیست.
بدترین نوع ظلمت و ناپاکی، در اعتقادات است، یعنی شک، شرک، توهم و خرافات. آنکه جان و قلبش لکّه گرفته، به راحتی پاک نمیشود. آلودگی اخلاقی نیز از آلودگی فعلی شدیدتر و پاک شدنش سختتر است. پس دیگر نمیتوانیم بگوییم خدا -نعوذ بالله- ظالم است و به خاطر تشفّی غیظش، ما را عذاب میکند یا گناهان ما را این گونه تلافی میکند! بلکه خدا هرچه با ما میکند، لطف است تا پاک شویم؛ اگرچه درد دارد.
فقط باید بپذیریم که در همهی مراتب وجود خود، ظلمت گرفتهایم. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
"وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لایُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لایَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً."[12]
و کتاب قرار داده شد؛ پس مجرمان را ببینی که از آنچه در آن آمده، وحشتزدهاند و میگویند: وای بر ما از این کتاب که هیچ کوچک و بزرگی را بدون حساب نگذاشته! آنان اعمال خود را حاضر بیابند و پروردگارت به هیچ کس ظلم نمیکند.
میدانید این اشفاق و وجشت، مثل چیست؟ مثل اینکه سردرد داشته باشیم و آن را جدّی نگیریم یا مسکّن بخوریم و ساده از کنارش عبور کنیم؛ آن وقت اگر به جایی برسد که پزشک به ما بگوید این یک بیماری خطرناک است و کمکم ما را از پا میاندازد، وحشت میکنیم و باورمان نمیشود؛ چون انتظار چنین چیزی را نداشتهایم.
ما امروز خود را ظالم و سزاوار جهنم نمیبینیم و دردهای روحمان را جدّی نمیگیریم. هیچ از خود نمیپرسیم که ثقل و سبکی ما هنگام عبور از صراط چقدر است؛ چون خود را پاک پنداشتهایم و انتظاری جز بهشت نداریم! لذا از سکرات که وجودمان اسکن شود و بیماریها و نواقص خود را ببینیم، مشفق و هراسان میشویم. چون آن اسکن، تا عمق وجودمان میرود و هر ذره ظلمت و تاریکی را که ساده میانگاشتهایم، بیرون میکشد.
"ألَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ یُزَکّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللهُ یُزَکّی مَنْ یَشاءُ وَ لایُظْلَمُونَ فَتیلاً."[13]
آیا به کسانی که خود را پاک میشمرند، نگریستهای؟ بلکه خدا هرکس را بخواهد، پاک میکند و به قدر نخِ هستهی خرما، ظلم نمیبینند.
ما اگر خود را با چشم خود ببینیم، فکر میکنیم پاک و کاملیم و از خدا و خلق به خاطر این همه خوبی، طلبکار میشویم! یا خود را به چشم مردم میبینیم و اگر در راه درست با مخالفت یا تمسخر اطرافیان مواجه شویم، شک میکنیم و سست میشویم. در حالی که اگر میخواهیم خود را بسنجیم، باید با چشم خدا ببینیم. در آن صورت، دیگر رد و تأیید دیگران در ما تأثیر ندارد. چون میدانیم پاک، کسی است که خدا او را پاک ببیند، هرچند هیچ کس او را قبول نداشته باشد؛ و ناپاک هم آن است که به چشم خدا ناپاک باشد، هرچند همهی عالم، او را تأیید و تمجید کنند.
و یک نکتهی مهم، اینکه ما باید با نگاه خدا، خود را بشناسیم و رگههای ظلم را در وجودمان پیدا کنیم؛ پیش از آنکه دنبال یافتن ظلم در وجود دیگران باشیم!
[1]- سوره مریم، آیه 71 : و هیچ یک از شما نیست که وارد جهنم نشود؛ و این حکمی است حتمی از جانب پروردگارت.
[2]- التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ج7، ص173.
[3]- سوره غافر، آیه 31 : خدا برای بندگان، ظلم نمیخواهد.
[4]- سوره آلعمران، آیه 108: و خدا برای عالمیان، ظلم نمیخواهد.
[5]- سوره نساء، آیه 40.
[6]- سوره نساء، آیه 49
[7]- سوره نساء، آیه 124.
[8]- سوره آل عمران، آیه 57.
[9]- سوره بقره، آیه 257 : "اللّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُواْ یخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ...".
[10]- التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن بن علی العسکری(علیهالسلام)، ص305.
[11]- بحار الأنوار، ج8، ص250.
[12]- سوره کهف، آیه 49.
[13]- سوره نساء، آیه 49.
نظرات کاربران