تولید انسان
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 28، 6 صفر 1436) به تبیین موضوع «تولید انسان» میپردازیم.
"رحمان" و "رحیم"، دو اسم عظیم "الله" هستند که ما باید با تخلق و مظهریت آنها، وجود خود را نورانی کرده، از هر گونه خشونت شستشو دهیم. چون این اسماء، برای شناخت خدا در لفظ و علم حصولی نیستند؛ که نه او نیاز به این شناسایی دارد و نه ما با این شناسایی، راه به جایی میبریم. این اسماء، بیانگر تعلیمات وجودی ما و نحوهی ظهور آنها در ناسوت است. با "رحمان" میتوانیم "الله" را با تمام اوصافش در هستی خود بیابیم و با "رحیم" میتوانیم آنچه را یافتهایم، به منصهی ظهور کشانیم؛ یعنی حکمت نظری و حکمت عملی.
"...إِن مِّن شَیءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ..."[1]؛ یعنی همهی هستی، آنچه را از حق گرفتهاند، ظهور دادهاند. به همین دلیل در هستی، خشونت وجود ندارد. حتی درندگی حیوانات وحشی هم، کمال آنهاست؛ نه اینکه ذاتاً خشن باشند و بخواهند ظلم کنند. چنانکه در ملاحم آمده در زمان ظهور، گرگ و گوسفند در امنیت کنار هم زندگی میکنند. اما انسان به دلیل اختیار و مقتضی بودن در جمال و جلال، میتواند ایجادکنندهی شرّ در خارج باشد.
تمام جلوات الهی نه فقط در کیفیت، بلکه در کمّیت و ظاهر هم جمیلاند و انسان به عنوان کاملترین جلوهی حقتعالی، بیشترین بهره را از این زیبایی دارد؛ به شرط اینکه آرزوهای کاذب را کنار بگذارد و خدا را آروزی خود ببیند. خداوند آن قدر زیبایی را در وجود ما بسط داده، که جا ندارد غیر او را زیبا ببینیم. همان طور که اگر کسی زیباترین و بهترین گل را ببیند، زیبایی گلهای دیگر، توجه او را جلب نمیکند.
هستی اشیاء از جمله انسان، مراتب ظهور وجود است که باید در ناسوت، به مظهریت برسد. آن هستی، تعیّن اشیاء است و این مظهریت، تشخّص آنها. ما تعیّن همهی اسماء را با تعلیم الهی در وجود خود داریم؛ اما باید به اسماء، تشخّص پیدا کنیم تا هرکس ما را میبیند، در تمام حرکات و سکناتمان به یاد "رحمان" و "رحیم" بیفتد. وگرنه بدون این تشخّص، مثل کسی هستیم که چشم و گوش دارد، ولی نمیبیند و نمیشنود و قلبش چیزی نمیفهمد!
بیشتر آیات قرآن با اسماء الهی خاتمه مییابند و اغلب آنها اسماء رحیمی هستند؛ اسمائی که برای سیر صعود و تشخّص بخشیدن به ظهورات وجود است، مثل "توّاب"، "غفور" و "رئوف". اینها جلوات "رحیم" و اسماء اکتسابی هستند که باید برای ظهورشان تلاش کرد. مثلاً کسی به اسم "توّاب" میرسد که در مسیر توبه حرکت کند؛ به این معنی که گناه را بشناسد، از عمل خود نادم شود و اعمال فوتشده را بررسی و جبران کند.
البته گفتیم ما همهی اسماء را به تعلیم الهی در وجود خود داریم. اما تعلیم اسماء، مثل داشتن بذر است. بذر، تعیّن میوه را دارد و فرقش با ریگ، همین است؛ اما میوه نیست و تشخّص میوه را ندارد. برای اینکه از بذر به میوه برسیم، باید مسیر کاشت و رشد و میوه دادن را طی کنیم. مثل نطفه که تعیّن انسان را دارد؛ اما برای اینکه تشخّص آن را هم پیدا کند، ناگزیر است در رحِم مادر، مراحل مختلفی را طی کند.
وجود ما جامع اسماء است و همهی جلوات ناسوت و ملکوت و جبروت، در حیطهی اسماء الهی ایجاد شدهاند. پس تمام مردم حتی در ناسوت هم با اسماء زندگی میکنند. از این رو شناخت اسماء، واجب عینی برای همه است، نه فقط خواص. اما این شناخت، با کتاب خواندن حاصل نمیشود؛ اول باید به طور نظری بیاموزیم و بعد وارد سیر عملی شویم. باید بذر وجود خود را با اسم "رحمان" بشناسیم و با اسم "رحیم" پرورش دهیم.
برای پرورش اسماء هم باید اسم "ربّ" را در درون خود پیدا کنیم. در ربوبیت، خشونت نیست؛ هرچند جمال و جلال هست که هردو عین هماند. همان طور که باغبان برای کاشتن بذر، باید حاک را بیل بزند؛ اما این بیل زدن، به رشد و باروری بذر کمک میکند و عین رحمت است، نه خشونت. ما هم باید خاک وجود خود را بیل بزنیم. بیل خوردن، دردِ شکافته شدن دارد؛ اما این، بهای ثمر دادن است. کسی که آگاهانه در مسیر ربوبیت قرار میگیرد، از مشکل و سختی خسته نمیشود و میداند برای رشد، سختی نیاز است. دعا هم، برای این است که در مسیر ربوبیت درست برود.
اگر ما بذر وجود خود را پیدا کنیم، باروری آغاز میشود و در این راه اگر یک قدم به سوی خدا برویم، او صد قدم به سمت ما میآید. اما مشکل اینجاست که نازپروردهایم! تا ربّ میخواهد زمین وجودمان را بیل بزند، چون و چرا میکنیم و تحمل سختی را نداریم. گویی از جوانه زدن و رشد کردن فرار میکنیم! در حالی که جلال خدا عین رحمت است و فراز و فرودهای زندگی برای این است که گنج درون خود را بیابیم و با خلیفةالله شدن، از هستی لذت ببریم.
ما نمیدانیم با اسماء الهی، مسیر زندگی چقدر زیباست. اگر به "رحمان" و "رحیم" برسیم، در سختترین شرایط زندگی هم بانشاط و راضی هستیم. اما امروز چون از خود ناراضی هستیم، نشاط نداریم و از زندگی و از خدا هم راضی نیستیم. کسی که در دنیا به سلامت جسم، روان، خیال، اندیشه، عواطف و حتی اقتصاد نرسد، در آخرت هم به سعادت نمیرسد. پس مؤمن باید در همهی زمینهها، سلامت و کمال داشته باشد؛ آن هم نه فقط در جنبهی فردی، بلکه در بُعد اجتماعی و حتی جهانی. جامعهی مسلمین باید در همهی ابعاد پیشرفت کند و در تولید علم و ثروت بکوشد. اما رمز کار اینجاست که تا «انسان» تولید نکند، نمیتواند هیچ تولیدی به نفع سرنوشت انسان داشته باشد. همان طور که امروز غرب، انواع تولیدات را دارد؛ اما بیشتر آنها مضرّ و علیه انسان هستند.
امروز وظیفهی ما، تولید انسان است، هم در خود و هم در دیگران. ما باید متناسب با دنیای روز فعالیت و پیشرفت کنیم؛ منتها با دید انسانی. امروز "بکن نکن" و امر و نهی به افراد، حکم جهاد اصغر را دارد. باید وارد جهاد اکبر شویم و کاری برای ظهور انسانیت انسانها کنیم. اگر انسان تولید کنیم، در علم و صنعت هم به تولیدی میرسیم که دنیا در مقابلش سر خم میکند؛ نه اینکه مخرّب جسم و روح باشد.
تولید انسان هم مستلزم فراگیری و تولید و گسترش معارف و بصیرت است. باید تمام وقت خود را با تولید پر کنیم. تا جایی که وقت برای حرفها و کارهای تکراری نداشته باشیم؛ آن هم حرفها و کارهایی که اغلب برای خودمان و دیگران تبعات بد دارد. جامعهی ما در تمام زمینهها به رشد و تولید نیاز دارد و نقش زنان در این زمینه، محوری است. نباید مصرفگرا باشیم. نباید در زندگی روزمره و جزییات، اسیر شویم. بدانیم هرچه در این مسیر قدم برداریم، برای تکتک افراد جامعه کار کردهایم. پس این قدر نگران دیگران و دنبال راضی کردن این و آن نباشیم و وقت خود را بیهوده نگذرانیم.
[1]- سوره إسراء، آیه 44 : هیچ چیز نیست، مگر آنکه به حمد او [پروردگارش] تسبیح میگوید.
نظرات کاربران